فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است اثر فردریک بکمن Pdf
مامان بزرگ قصۀ نفرین غمانگیز فرشتۀ دریایی را برایش میگفت، و ماجرای دو شاهزادهای که هر دو دلباختۀ شاهزاده خانم میپلوریس بودند و بر سر عشق او با هم جنگیدند. همینطور، داستان شاهزادهای را که با جادوگری درافتاد که باارزشترین گنجینۀ سرزمین نیمه بیداری را از او دزدیده بود، و جنگجوهای میباتالوس را توصیف میکرد و رقصندههای میموواس و شکارچیهای رؤیا در میرواس. چقدر همه با هم یکی به دو کرده بودند و تو سروکلۀ هم زده بودند، تا روزی که «منتخب» از سرزمین میموواس از دست سایههایی که قصد داشتند او را بدزدند فرار کرد.
مامانبزرگ ماجرای حیوانات ابری را تعریف میکرد که منتخب را به میاماس بردند و ساکنان سرزمین نیمهبیداری عاقبت فهمیدند موضوع مهمتری هم برای جنگیدن وجود دارد. وقتی سایهها ارتششان را جمع کردند تا منتخب را بهزور اسیر کنند، همۀ ساکنان سرزمین نیمهبیداری علیه سایهها با هم متحد شدند. حتی وقتی به نظر میرسید جنگ بیانتها به هیچ ترتیبی سر تمام شدن ندارد مگر با پذیرفتن شکست، و حتی وقتی قلمروی میباتالوس سقوط کرد و با خاک یکسان شد، تحت هیچ شرایطی ساکنان قلمروهای دیگر تسلیم نشدند و دست از مبارزه برنداشتند.
چون میدانستند اگر سایهها منتخب را بگیرند همۀ موسیقی دنیا از بین میرود، و قدرت تخیل در سرزمین نیمه بیداری می میرد. آنوقت دیگر هیچچیز با هیچ چیز فرقی نخواهد داشت. همۀ افسانهها موجودیتشان را از تفاوتها میگیرند. مامانبزرگ همیشه میگفت: «فقط آدمهای متفاوت میتونن دنیا رو عوض کنن. آدمهای عادی عرضۀ تغییر دادن هیچ کوفتی رو ندارن.» بعد در مورد وورسها حرف میزد. السا باید خیلی زودتر از اینها میفهمید. باید از همان اول همهچیز را میفهمید.
- حجم فایل : 99 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 303 ص