فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب مادمازل شنل اثر سی دابلیو گورتنر pdf
تابستان ۱۹۱۱ بود که بوی مرا برای سفر و گردش به شهر دوویل برد. علی رغم اینکه دلم نمی خواست مزونم را ترک کنم، او به این سفر اصرار ورزیده بود. به دنبال غذانخوردن های پانزدهساعته و شب های بی خوابی فراوان بالاخره در کارم رو به موفقیت گام برداشته بودم. و این موفقیت گذرا نبود بلکه تعداد مشتریانم به طور مداوم افزون تر و تداوم خریدشان بیشتر شده بود. با زیاد شدن روسپیان و هنرپیشگانی که لباس های به روز پویرت را برمی گزیدند و کلاه های مرا مناسب ترین گزینه برای آن پیراهن ها می دانستند، کار و بار من هم رونق گرفته بود.
البته همچنان خیل عظیمی از زنان اعیان و اشراف بودند که در اسارت وورث و دیگر خیاطان مانده بودند و مثل گذشته به دست آنها سراپا آراسته می شدند؛ این دسته از من اجتناب می کردند. اما دیگرانی که چیزی برای ازدست دادن نداشتند و آنهایی که میزبانی هنرمندان و شعرا در سالن های باشکوهشان از افتخاراتشان بود، کارت تماس سادهٔ مرا دست به دست می چرخاندند...
ویچی نخستین شهری بود که به عمرم می دیدم. شهری بازسازی شده با بلوارهای پهن و به گفتۀ عمه لوئیز پر از هتل ها، قمارخانه ها و آدم های پول داری که به اشتیاق آب های درمانی اسپاها شهر را شلوغ نگه می داشتند. بعد از اینکه در مسافرخانۀ ارزانی که هر تخت را به سه نفر کرایه می داد، جا گرفتیم، همراه لوئیز برای تحویل سفارشات آماده شده به مغازه های مختلف سر زدیم و بعد از آن تمام بعدازظهر را به خرید خرده جات موردنیاز لوئیز و کلاه های من گذراندیم. پولم تنها به خرید سه کلاه رسید، اما آن قدر ذوق زده بودم که گویی دوازده تا خریده ام.
بعد از غروب خورشید لوئیز اجازه داد من و آدرین تنهایی به گردش در شهر برویم و خودش در مسافرخانه ماند تا کمی استراحت کند. البته به ما اخطار داد که با هیچ کس، به خصوص مردان صحبت نکنیم و وارد هیچ کاباره یا میخانه ای، هرچند جالب توجه نشویم. من هرگز چنین جمعیتی ندیده و این همه سروصدا نشنیده بودم. گمان می کردی همۀ مردم هم زمان باهم در حال گفت وگو هستند.
- حجم فایل : 95 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 407 ص