فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب ماده تاریک اثر بلیک کراوچ pdf
او را بوسیدم، بطریای را که تازه باز کرده بودم برداشتم، و لیوانش را به مقدار سخاوتمندانهای پر کردم. گفت: «جایزهای که رایان برده میتونست مال تو باشه.» گفتم: «تو هم میتونستی صاحب نمایشگاه هنر این شهر باشی.» دنیلا به وسعت خانه و سقف بلندش اشاره کرد و گفت: «ولی عزیزم، ببین، بهجاش ما این زندگی رو با هم ساختیم.» سپس، با مهربانی چشمانش را به چارلی که با ظرافت و زیبایی خاصی غرق در نقاشی کردن بود انداخت و گفت: «ببینش، اون هم کار ماست.»
واقعاً مسئلۀ بسیار عجیبی است، اینکه پدر یا مادر نوجوانی پانزده شانزدهساله باشید. وقتی کودک هستند و ضعیف، بزرگکردنشان یک چیز است و وقتی بزرگ میشوند و در شرف بزرگسالی قرار میگیرند، اینکه مدام چشمشان به شماست و خوب و بد را از شما یاد میگیرند، به کل چیزی دیگر. احساس میکنم چیز زیادی برای آموختن به چارلی ندارم. میدانم، پدرهایی هستند که دید خاصی به دنیا دارند، پدرهایی که همهچیز را با دقت و اعتمادبهنفس خوبی میبینند، کسانی که دقیقاً میدانند باید به دخترها و پسرهایشان چه بگویند. ولی من جزو آنها نیستم.
هرچه سنم بالاتر میرود، بیشتر احساس میکنم چیزی نمیدانم. پسرم را دوست دارم. او همهچیز من است، ولی با این همه، باز هم احساس میکنم نقشم را، درجایگاه یک پدر، خوب ایفا نکردهام. احساس میکنم او را با باروبنۀ بیارزشی از عقیدههایی که حتی برای خودم هم نامفهوم هستند، به دل گرگها می فرستم. از جایم بلند شدم، به طرف کابینتِ کنار سینک ظرفشویی حرکت کردم، در کابینت را باز کردم، و چشم انداختم تا جعبهٔ فتوچینی را پیدا کنم. دنیلا رو کرد به چارلی و گفت: «پدرت میتونست نوبل ببره پسرم.»
خندیدم و گفتم: «یه کم اغراق نمیکنی عزیزم؟» گفت: «ببین چارلی، ولش کن، گولش رو نخور. پدرت خیلی باهوشه.» گفتم: «فکر کنم نوشیدنیه داره کمکم اثر میکنه.» «مگه دروغ میگم، خودت هم میدونی که حق با منه. اگه علم از اونی که باید یه ذره کمتر پیشرفت کرده، تقصیر توئه.» فقط می توانستم لبخند بزنم. وقتی دنیلا شراب میخورَد، باید انتظار سه اتفاق را داشت: زبان مادریاش ذرهذره خودش را نشان میدهد، به طرز وحشتناکی مهربان میشود، و جملاتش پر میشود از غلو و کلمات اغراقآمیز.
- حجم فایل : 48 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 360 ص