فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب مرگ در ونیز اثر توماس مان pdf
ساعتی گذشت تا زورق آمد. هم به مقصد رسیده بودند و هم نرسیده بودند؛ عجله ای نداشتند و در عین حال احساس بیتابی می کردند. جوانان پولزیایی، که احتمالا احساسات وطن پرستانه شان نیز از نوای نظامی شیپورها که از باغ های عمومی برفراز دریا طنین افکنده بود برانگیخته شده بود، بر عرشه آمده سرمست از آستی برای برسالیری، که آنجا تمرین میکردند، زنده باد سر می دادند، و تماشای پیرمرد و تشبثاتش برای همراهی با جوانان مشمئز کننده بود. او که در این سر پیری در برابر تأثیر شراب فاقد پایداری جوانان بود چنان مست شده بود که دیدنش دردآور بود.
با نگاهی که بلاهت از آن می بارید و با سیگاری میان انگشتان لرزان، در حالی که نیروی مستی به جلو و عقب میکشیدش برای حفظ تعادل تلاش میکرد و به این طرف و آن طرف تاب می خورد. از آنجا که به هر قدم امکان افتادنش بود جرأت نمیکرد قدمی به پیش گذارد و با این همه گستاخی را به حد چندش آوری رسانده بود؛ هر که نزدیکش میشد دکمه کتش را میچسبید، به زبان الکن چیزی می گفت، چشمک میزد و ریسه میرفت. انگشت پرچین و چروکش را با انگشتری که بر آن بود به شیطنت احمقانه ای بلند میکرد و نوک زبانش را به گونه مشمئز کننده و پرکنایه ای به اطراف دهانش میمالید.
آشنباخ با ابروان درهم کشیده به او نگاه میکرد و دوباره حالی گرفته به او دست داد. گفتی دنیا گرایشی خفیف و در عین حال ممانعت ناپذیر دارد که چهره ای غریب و مترسک وار از خود نشان دهد: احساسی که البته اوضاع و احوال اجازه نمیداد در حفظش چندان پافشاری کند. چون حال دیگر موتور کشتی بار دیگر بنای تپیدن گذاشت و کشتی که حرکت خود را در چند قدمی مقصد متوقف کرده بود حال بار دیگر آن را از طریق کانال سن مارکو از سر گرفت و بدینسان بار دیگر دیدش این عجیب ترین بارانداز را، این ترکیب خیره کننده بناهای خیال انگیز را، که این جمهوری در برابر دیدگان دریانوردان از راه دور آمده میگسترد:
شکوه ملایم کاخ و پل آه کشان، ستون های ساحلی با مجسمه های شیر و قدیسین، نمای پیشین معبد افسانه ای با دورنمای دروازه و ساعت غول پیکر: و همچنانکه نگاه میکرد در این فکر بود که وارد شدن به ونیز از طریق ایستگاه راه آهن بدان میماند که بخواهند از در عقب وارد کاخی شوند و جز آنکه همچون او با کشتی و از راه دریای عظیم به این شهر افسانه ای، این افسانه ای ترین شهر، وارد شوند، کار دیگری نشاید. کشتی نگهداشت، گوندلها سرازیر شدند، نردبان طناب بافت را به پایین انداختند. کارمندان گمرک به عرشه آمدند و از آنجا به کار خود مشغول شدند، تخلیه کشتی آغاز شد.
- حجم فایل : 29 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 122 ص