دانلود کتاب معلم پیانو اثر چیستا یثربی pdf
حتماً تا حالا شده یه قطعه موسیقی ساده، بیصدا و بیادعا، کل وجودت رو بگیره. نه چون پیچیدهست، چون تو رو پرت میکنه به یه چیزی… یه اتاق فراموششده، یه بغض قدیمی، یه زخمی که هنوز جاش گرم نشده.
کتاب «معلم پیانو» نوشتهی چیستا یثربی همین حس رو داره. نه با نتها، با کلمات.
قصهی زنی که ساز نمیزنه، ولی زخمش صداداره.
و شاگردهایی که هرکدومشون، یه کلید برای باز کردن گذشتهان.
ولی این کتاب فقط دربارهی موسیقی یا آموزش نیست؛
برای هرکسیه که یه چیزی رو توی خودش نگه داشته، یه چیزی که سالهاست داره بیصدا زندگی میکنه.
نویسنده کیه و چرا حرفش مهمه؟
چیستا یثربی، نویسندهای که همیشه با درون خودش گفتگو میکنه
یثربی بیشتر بهعنوان نمایشنامهنویس شناخته میشه. کسی که دراماتورژی بلده، ولی از فریاد، بینیازه.
تو «معلم پیانو»، اون نثر نمایشیش رو با روایت درونی ترکیب کرده؛
روایتی که گاهی قطع میشه، گاهی مکث داره، گاهی حتی فقط با یه نگاه پیش میره.
همین فرم باعث شده که کتاب بیشتر حس بشه تا تحلیل.
خلاصهای از داستان
زنی که دوباره روبهروی پیانو میشینه، اما برای درس دادن، نه نواختن
راوی داستان، زنی میانساله که سالهاست پیانو نمیزنه.
یه اتفاق در گذشته—که تا انتهای داستان کمکم باز میشه—باعث شده از ساز فاصله بگیره.
حالا دوباره تصمیم گرفته تدریس کنه.
هر هنرجو که وارد کلاس میشه، بخشی از خودش رو به یادش میاره.
هر قطعهای که تمرین میشه، یه زخمه که از نو باز میشه.
و در نهایت، این خودش نیست که آموزش میده؛
بلکه آموزش، اونه که داره ترمیمش میکنه.
داستان از کجا شروع میشه؟
کلاس پیانو، سکوت، و تصمیمی که ساده نیست
کلاس خالیه. پیانو سالهاست صدا نداده.
ولی راوی تصمیم گرفته از نو شروع کنه؛
نه بهخاطر پول، نه حتی صرفاً برای عشق به موسیقی.
بلکه چون میخواد دوباره زندگی کنه—با چیزی که سالها ازش فرار کرده.
چرا این داستان فقط دربارهی موسیقی نیست؟
پیانو بهانهست؛ اصل ماجرا ترمیمه
تو هر جلسهی تمرین، یه چیز از گذشته رو میبینیم.
تو هر هنرجو، یه تکه از درد یا امید.
اثری از خشونت نیست، اما خشم هست.
اثری از گریه نیست، اما بغض هست.
تو این رمان، دردها فریاد نمیزنن—
اونا با نُت اشتباهی، یا سکوت یه میزان، حرف میزنن.
چند سکانس بهیادماندنی از متن
هنرجوی نوجوانی که همیشه نت آخر رو اشتباه میزنه
هر بار که قطعهای رو تمرین میکنه، درست تا آخر پیش میره… ولی نت پایانی رو خراب میکنه.
انگار نمیخواد داستان تموم شه.
راوی کمکم میفهمه این اشتباه، فنی نیست؛ احساسیـه.
یادداشت خصوصی روی دفترچه نت
یکی از هنرجوها، روی دفترچهش نوشته:
«موسیقی برای فرار نیست. برای نفس کشیدنه وقتی نمیتونی حرف بزنی.»
و معلم، مدتها به اون جمله خیره میمونه.
چه کسانی باید این کتاب رو بخونن؟
اگه دنبال روایتی آروم، انسانی، و غیرکلیشهای هستی
نه دنبال هیجان، نه درام سنگین، نه پیچوتابهای دروغی
فقط یه صدای آهسته از زنی که سالها سکوت کرده، و حالا با آموزش،
داره آرومآروم خودش رو بازسازی میکنه.
چند نکتهی قابل لمس از دل کتاب
۱. آموزش فقط انتقال مهارت نیست؛ گاهی شکلیه از بازگشت به خود
→ وقتی معلم، خودش هم شاگرده
۲. هنر، درد رو پاک نمیکنه؛ اما قابل لمسش میکنه
→ ساز، فقط صدا نیست؛ زخمه
۳. بعضی صداها از روی ساز درنمیان؛ از روی خاطرهن
→ همون جاهایی که فکر کردی گذشته، هنوز یه صدا دارن
۴. ترمیم از تمرین شروع میشه، نه از فراموشی
→ هر بار که قطعه رو تکرار میکنی، داری نفس میکشی
جملاتی که تو ذهن میمونن
«من دیگه پیانو نمیزنم، چون نمیخوام دوباره برگردم اونجا… ولی انگار نمیتونم نرم.»
«وقتی نمیتونی گریه کنی، ساز بزنی همونقدره خطرناکه.»
«هنرجوها از من درس نمیگیرن؛ اونا فقط میان یادم بندازن کجام.»
«بعضی نتها، اشتباه نیستن؛ فقط از خاطرههاشون خستهن.»
پایان ماجرا؟ نه، فقط یه میزانِ سکوت
کتاب با فریاد تموم نمیشه.
حتی با اشک هم نه.
فقط با سکوت.
سکوتی که حالا دیگه آزاردهنده نیست؛
سکوتی که انگار صدایی درونش نهفته.
راوی هنوز هم نمیدونه که باید دوباره بزنه یا نه.
ولی شاید دیگه از پیانو فرار نکنه.
و این یعنی یه چیز شروع شده.
- حجم فایل : 15 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 93 ص