
پیش نمایش
دانلود کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد اثر نورمن دویج pdf
سالها پیش، یه بچه رو دیدم که لکنت شدید داشت.
همهچی براش سخت بود.
مدرسه، بازی، حتی یه سلام ساده.
معلمها گفتن «به مرور بهتر میشه» ولی نمیشد.
تا اینکه مادرش باهاش تمرینهایی کرد که شبیه بازی بودن،
ولی توی مغزش، یه انقلاب ساختن.
اون بچه، بعدها خودش معلم شد.
و من بعدها فهمیدم این همون چیزیه که نورمن دویج تو کتاب «مغزی که خود را تغییر میدهد» گفته.
مغز، زندانی نیست.
پلاستیکیست. قابل تغییر.
حتی وقتی همه چیز از دست رفته بهنظر میرسه.
معرفی کتاب – بازنویسی باورهای قدیمی
نویسنده کیه؟
نورمن دویج، روانپزشک و پژوهشگریه که ترکیب نادری از علم، روایت و انساندوستی رو با خودش داره.
او سالها با افرادی که «غیرقابل درمان» تلقی میشدن کار کرده و نتیجههاش شگفتانگیزن.
موضوع کتاب چیه؟
کتاب دربارهی نوروپلاستیسیته (Neuroplasticity) یا همون قابلیت انعطافپذیری مغزه.
ایدهای که میگه مغز مثل سنگ نیست.
میشه دوباره برنامهنویسیش کرد، حتی توی بزرگسالی.
حتی وقتی آسیب دیده.
حتی وقتی همه گفتن دیگه دیره.
داستانهایی که مسیر علمو تغییر دادن
زنی که احساس تعادل نداشت
یکی از داستانهای اول کتاب، درباره زنیه که سیستم تعادل بدنش از کار افتاده بود.
اما با یه وسیله عجیب (که اطلاعات رو از زبانش به مغزش میفرستاد!)،
کمکم یاد گرفت دوباره راه بره، بچرخه، حتی بدوه.
این معجزه نیست.
اینه که مغز از نو ساختار گرفت.
دویج این داستانها رو با جزییاتی تعریف میکنه که هم علمیان، هم الهامبخش.
کودکی با اختلال یادگیری
یه بچهی دیگه، که نمیتونست بخونه.
معلمها گفته بودن ناتوانی داره.
اما با تمرینهایی طراحیشده برای بازآموزی مغز،
نهتنها یاد گرفت بخونه، بلکه به یکی از بهترینها تبدیل شد.
مغز، وقتی باورش کنیم، جواب میده.
مفاهیم کلیدی کتاب
نورونهایی که با هم شلیک میشن، با هم وصل میشن
این شعار معروف رو دویج به واقعیت تبدیل کرده:
«Neurons that fire together, wire together»
یعنی اگه دو تا چیز با هم یاد بگیریم، مغزمون اونا رو به هم وصل میکنه.
پس میشه خاطرهها، باورها، و حتی عادتهامون رو بازسازی کرد.
مغز هم مثل عضلهست
همونطور که با ورزش، عضلاتمون رو قوی میکنیم،
با تمرین درست، مغزمونم قویتر میشه.
ولی نه هر تمرینی.
تمرین باید شخصی، منظم، و با درگیری عاطفی باشه.
آسیب، پایان نیست
بعضی از آدمهایی که تو کتاب هستن، سکته کردن، یا تروما داشتن،
ولی دوباره تونستن صحبت کنن، راه برن یا حتی زندگی عادی داشته باشن.
به لطف نوروپلاستیسیته.
چرا این کتاب فرق داره؟
-
چون از تجربههای واقعی حرف میزنه، نه فقط نظریه
-
چون قصههاشو با علم ترکیب کرده
-
چون نشون میده امید، فقط یه کلمه قشنگ نیست
-
چون وقتی میخونی، به خودت شک میکنی:
آیا من از مغزم استفادهی درست میکنم؟
یا فقط دارم باهاش زندگی میکنم؟
این کتاب برای کیه؟
-
برای کسایی که حس میکنن گیر افتادن توی یه الگوی ذهنی
-
برای معلمها، مربیها، درمانگرها
-
برای والدینی که بچهشون مشکل یادگیری داره
-
برای هرکسی که میخواد بفهمه مغزش چطور میتونه بهش فرصت دوباره بده
تجربه شخصی من با کتاب
من یه دورهای دچار اضطراب شدید بودم.
نهاینکه نمیتونستم زندگی کنم، ولی هر روزش انگار وزنهای رو دوشم بود.
بعد از خوندن این کتاب، با تمرینهای سادهی توجه، تکرار، و آگاهی،
آرومآروم فهمیدم میتونم مغزم رو آموزش بدم
که به جای فاجعهسازی، دنبال «چیه الان واقعیتره» بگرده.
تغییر، کمکم اومد.
ولی اومد.
حرف آخر – مغز تو، هنوز فرصت داره
«مغزی که خود را تغییر میدهد» فقط یه کتاب علمی نیست.
یه دعوتنامهست.
دعوت به اینکه باور نکنی «من همینم که هستم».
دعوت به تمرین، تکرار، تلاش.
شاید مغزت الان یه مسیر خاص رو بلده،
ولی اگه بخوای،
میتونی بهش مسیر جدیدی یاد بدی.
و این یعنی امید، یعنی زندگی دوباره،
یعنی مغزت، هنوز بهت گوش میده.
- حجم فایل : 118 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 397 ص