فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب مه اندود اثر ایتالو کالوینو pdf
در نخستین درس، کرینا به من چنین گفت: برای نظم و ثبات به چشم خود، بایستی برای مدتی طولانی با تمرکز به آماج چشم بدوزی. فقط نگاه کن، خیره شو، خود را در آن گم کن، محو یافتگی، تا زمانی که به این باور برسی که در دنیا هیچ چیز دیگر وجود ندارد؛ جز آن هدف و نیز شخص خودت که در آن مرکز هستی. نگاه خود را بر آماج ثابت نگاه داشتم.
قبلاً حسی از اطمینان خاطر را به من منتقل میکرد؛ اما اکنون هر چه بیشتر به آن مینگریستم آن اطمینان خاطر جای خود را به شک و ظن میداد. در لحظاتی حلقه های سرخ نسبتاً برجستهتر به نظر میآمدند تا حلقه های سبز. در لحظانی نیز حلقه های سبز برجسته تر. بین خطوط شکاف و حفره میافتاد، گاه آن مرکز در دل درهای خاک میشد، گاه تبدیل به رأس تیز مانند برج کلیسا، هلالها گشوده میشدند و شکلهای آشفتهای را بنا میساختند.
احساس کردم دستی از ورای آنها خروج مییابد، دست یک آدم! بی درنگ اندیشیدم به اوتیلیا! فوراً تصورم را رها کردم. کرینا آن کسی بود که میبایست دنبال میکردم، نه اوتیلیا، تجسم او کافی بود تا هدف به باد رود و تبدیل شود به مشتی خاک و خاکستر. کرینا در دومین درس چنین گفت: این کمان است که تیر را به پرواز در میآورد، اما پیش از آن بایستی درست و صحیح به کار گرفته شود و بعد رها.
برای دقیق بودن بایستی دو چیز را یاد بگیری: اول تمرکز در خود و دوم رهایی از تنشها. خود را مانند زه کمان رها ساختم. نخست درنگ، اما پس از آن درینگ و درونگ. مانند چنگ به لرزش افتادم و آوای ارتعا در هوا طنین افکند. از میان هلال قدری نسیم باد برخاست. میان درینگ و درونگ. خود را بالا کشیدم و دیدم اوتیلیا در میان آواها خود را به تکاپو وا میدارد. آن ارتعاشا محو شد. من فرو افتادم.
در درس سوم کرینا به من گفت: تصور کن که تو تیر هستی و بایستی بسوی هدف بدوی. دویدم، هوا را شکافتم، چون باور داشتم که یک تیرم. اما آن تیر که من بودم به هر سو میرفت به جز هدف. دویدم تا تیرهای پراکنده را جمع آوری کنم. از جایی سر در آوردم که پر بود از سنگ ریزه. بهراستی این تصویر من در آیینه بود؟ براستی سطح ماه اینچنین بود؟ در میان سنگها، تیرهای کج و کوله خود را یافتم.
- حجم فایل : 8 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 40 ص