دانلود کتاب موی بافته اثر لائتیسیا کولومبانی pdf
وقتی اسم «موی بافته» رو شنیدم، اصلاً فکر نمیکردم قراره کتابی بخونم که بیشتر شبیه درد کشیدن باشه تا خوندن.
فکر میکردم داستانیه دربارهی زنها، شاید یه روایت ملایم یا حتی شعاری. ولی خب… اشتباه کردم. چون اون چیزی که خوندم، یه مشت محکم بود به صورت کلیشهها.
سه زن. سه کشور. سه داستانی که انگار هیچی ربطی بهم ندارن، ولی آخرش یه نخ نازک – یه تار مو – میپیچتشون بههم.
کتاب «موی بافته» رو نمیشه خلاصه کرد. فقط میشه حسش کرد. چون درد رو نمینویسن؛ زندگی میکنن.
سمیطا، جولیا، سارا | موهایی که حافظه دارن
سه زن توی سه گوشهی دنیا. یکی تو دل هند، یکی وسط ایتالیا، یکی اونور آبها توی کانادا. ولی انگار زخماشون یکیه. نه چون شکل زندگیشون شبیهـه، چون شکل دردشون یکیه: نادیده گرفته شدن.
سمیطا – دختر چاه، ولی مادر امید
توی هند، جایی که هنوزم بعضیا با دست چاه توالت تمیز میکنن، سمیطا زندهست. فقط زنده. نه بیشتر.
کارش، موقعیتش، حتی اسمش برا بقیه نجسه.
ولی وقتی میفهمه دخترش هم باید همین راهو بره، بیدار میشه. میجنگه.
با چی؟
با طبقهبندی، با سنت، با رسم. با دست خالی.
اون تیکهای که موهاشو میزنه و وقف میکنه، نه بهخاطر آیین، نه بهخاطر امید. فقط چون حس میکنه یهجوری باید نفس بکشه… هم خودش، هم بچهاش.
جولیا – ارثیهای که فقط قرضه
توی ایتالیا، جولیا میمونه با کارگاه کلاهگیسسازی پدرش. پدری که سکته کرده.
پول نیست، مشتری نیست، ولی مو هست.
موهایی که هرکدومش قصهست. مرگه، مهاجرته، بیماریه.
و جولیا میفهمه که این ارث، بیشتر شبیه طنابه تا نعمت.
اما نمیذاره پاره بشه.
یه جای کتاب، جولیا موها رو لمس میکنه انگار که داره خاطرهی یکی دیگه رو نوازش میکنه. عجیب بود. دردناک. ولی واقعی.
سارا – کت و شلوار و ترس از ریزش
سارا، یه وکیل قویه. از اونایی که همه چیزو از برن.
ولی وقتی سرطان برمیگرده، دفتر حقوقیای که براش جون کند، پشت میکنه.
تبعیض شروع میشه از همون لحظهای که موهاش شروع میکنن به ریختن.
و اون میفهمه که مو، فقط مو نیست. بخشی از «وجود»شه.
چرا «موی بافته» یه داستان معمولی نیست
خیلی از کتابها درباره زنها حرف میزنن. ولی این یکی با زنها حرف میزنه.
نه با زنهای کامل، نه با شخصیتهای روتوششده.
با زنایی که درد میکشن، ولی نمیخوان نجات داده بشن.
زنایی که خودشون میخوان راهو پیدا کنن، حتی اگه ته راه، تاریکی باشه.
سبک نوشتن کولومبانی؟ نجوا توی گوشته، نه فریاد
کولومبانی بلده چطوری جمله رو نصفه بندازه. بلده یه صحنه رو بیدلیل قطع کنه.
بلده جای توضیح، حس بده.
خوندن این کتاب، شبیه راه رفتن رو لبهی نخه. هم نازکه، هم بُرنده.
و شاید برای همینه که وقتی تمومش میکنی، یه لحظه فقط ساکت میمونی… نه از تعلیق، نه از هیجان. از حجم اون همه چیزی که احساس کردی و گفتنش سخته.
جملههایی که نمیریزن، نمیرن
-
«بعضی موها بیشتر از پوست زخمیـن.»
-
«آدم گاهی برای دیدن راه، باید چشمهاشو ببنده.»
-
«مو میریزه، ولی بعضی خاطرهها نه.»
-
«همه فکر میکنن قوی بودن انتخابه. ولی گاهی تنها راهه.»
این کتاب برای کیه؟ نه همه، ولی شاید تو
📌 اگه با کلمهی «مبارزه» مشکل داری، این کتاب اذیتت میکنه
📌 اگه دنبال نورونهای رمانتیک و پایان قشنگی، بیخیال
📌 ولی اگه یه روزی، یه جایی، وسط بیکسی، خواستی یکی بگه: «میفهممت»
این کتاب اون صدائه.
چیزی که ازش میمونه: صداقتِ زخمی، مثل خط روی پوست
«موی بافته» مثل یه طنابه؛ نه از جنس ناامیدی، از جنس پیوند.
هر زن این داستان یه گرهست. ولی وقتی به هم بافته میشن، اونوقته که قدرت واقعی ظاهر میشه.
نه، این کتاب حالتو خوب نمیکنه.
ولی یه کاری میکنه که تو هم بخوای با دستای خودت گره بزنی؛ یه گره واقعی با زندگی.
- حجم فایل : 34 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 152 ص