فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب میعاد در سپیده دم اثر رومن گاری pdf
بی پرده حکم میداد که در قلب مادرم برای دو نفر جا هست و بنابراین به سستی و در عین حال نومیدانه آرزو داشت پذیرفته شود. غالبا به نظرم می رسید که هروقت مادرم در لحظاتی که نامش را «اکسپرسیونیزم» گذاشته ام، پس از طغیان احساسات دست در کمرم می انداخت یا توی باغچه ی جلوی هتل، میوه، کیک و چای در دست و لبخند سعادت برلب پیشم می آمد، نشانه ای از اوقات تلخی، آزردگی و حتی اندکی رنجش در چهره ی آقای زارمبا می بینم. همان جا می ایستاد و با نگاهی غم آلود و اندکی ملامت بار به صحنه می نگریست. به حالتی رقت انگیز، وانهاده و حتی خصمانه به عصای ظریفش تکیه می داد که دسته ی عاج و نقره ای داشت.
به مردی می مانست که در به رویش قفل شده بود اما به آرامی و در عین حال با سرسختی و حتی با سرخوردگی می کوشید تا وارد شود. باید اعتراف کنم که نسبت به آن چه در سر دیگر خط در انتظارم بود چنان از جوانی و نادانی برخوردار بودم که از موقعیت لذت بردم و بیش از نگاه برتری طلب و حتی طعنه آمیزی به او کاری نکردم. من تنها متحدش بودم، اما اگر می خواستم سیاستمدار خوبی بشوم این بهترین فرصت نشان دادن توانایی هایم بود. هرگز هنگام نمایش عشق مادرم دخالتی نمی کرد، هیچوقت به خود اجازه نمی داد مثلا تذکر بدهد که: «شما دارید لوس اش می کنید.» فقط در لباس ابریشمی سفیدش همان جا می ایستاد و با حالتی آزرده نگاه می کرد.
میدانستم که مادرم، گرچه حرفش را نمی زند، به موضوع کاملا پی برده است. گمانم به نحوی از آن لذت می برد، زیرا این امر همدستی تازه ای بین ما به وجود آورده بود و هر دوی ما را از وابستگی به هم آگاه تر می کرد. یک روز، بعد از آنکه مادرم فاتحانه ظرف میوه ای را جلوی من روی میز باغچه گذاشت، آقای زارمبا دست به کاری زد که از جانب او کمابیش بیانیه ی آشکاری بود که گرچه در سکوت، اما با حرارت تمام احساساتش را بروز می داد. بی آنکه از او دعوت شود ناگهان پشت میزم نشست و در حالی که دست لرزانش را دراز می کرد یکی از سیب هایم را از سینی برداشت و مبارزه طلبانه به چشمان مادرم ژل زد و شروع به خوردنش کرد. پاک گیج شدم و با دهان باز همانجا نشستم.
- حجم فایل : 59 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 266 ص