دانلود کتاب نون والقلم اثر جلال آل احمد pdf
تا حالا شده یه کلمهی ساده مثل «قلم» برات سنگینتر از یه گلوله باشه؟ نه به خاطر جوهرش، به خاطر سرنوشتی که میسازه. یا نشون میده که با نوشتن هم میشه جنگید؛ نه با شمشیر، با واژه.
کتاب «نون و القلم» اثر جلال آلاحمد دقیقاً همینه.
نه یه داستان ساده، نه فقط یه اثر سیاسی؛
یه بیانیهی ادبی از کسی که نوشتن رو نه واسه تفنن، بلکه واسه اعتراض انتخاب کرده.
این کتاب برای اوناییه که با کلمات زندهن، ولی از سکوت نمیترسن.
برای اونایی که بین نوشتن و سکوت، انتخاب نمیکنن—میدونن هردو درد داره.
نویسنده کیه و چرا باید بهش گوش بدیم؟
جلال؛ مردی با قلمی شبیه پتک
جلال آلاحمد فقط یه نویسنده یا روشنفکر نبود؛
اون صدای نسلیه که وسط بلاتکلیفی فرهنگی، سیاسی، و مذهبی، راه خودش رو زد.
«نون و القلم» یکی از خاصترین کارهاشه.
هم رمانه، هم استعاره، هم دردنامه.
وقتی مینویسه، انگار بلند فکر میکنه.
گاهی اشتباه، گاهی رُک، ولی همیشه صادق.
داستان از کجا شروع میشه؟
نه قهرمان داریم، نه ضدقهرمان؛ فقط یه نویسنده که دیگه نمیتونه ننویسه
ما با نویسندهای روبهرو هستیم که هم درونش شلوغه، هم بیرونش.
تو دنیایی که حاکمیت با «بیقلمها»ست، نویسنده بودن یعنی مجرم بودن.
حکومت سرکوبگر، کلمه رو دشمن میدونه.
واژه، یه سلاحه.
و قهرمان ما—که بیاسم هم هست—میخواد با همین قلم، بجنگه.
اما این جنگ فقط بیرونی نیست…
درون خودش هم یه انقلابه.
نون و القلم یعنی چی واقعاً؟
نون یعنی نِگارش، القلم یعنی ابراز؛ جفتش توی خطرن
عنوان کتاب از قرآن اومده: «نون و القلم و ما یسطرون».
یعنی اونچیزی که نوشته میشه، یه ارزش الهیه.
ولی اینجا، توی داستان، همین نوشتن، گناه کبیرهست.
جلال با این عنوان، یه طعنهی عمیق میزنه؛
به سیستمهایی که از قلم میترسن،
و آدمهایی که قلم رو زمین میذارن چون از سیلی میترسن.
ساختار کتاب چطوره؟ منظم نیست، ولی واقعیتر از هر چیزیه
کتاب بهصورت خطی یا کلاسیک روایت نمیشه.
پر از مونولوگ درونی، گفتوگوی ذهنی، خاطره، و توصیفهای تیز و بیرحمه.
نویسنده، بیواسطه و گاهی آشفته حرف میزنه.
نه بهخاطر بینظمی، بلکه چون ذهنش توی جنگه.
چند بخش که از یاد نمیره
اعتراف شبانهی نویسنده به خودش
اونجا که قهرمان داستان خودش رو سرزنش میکنه که چرا هنوز زندهست،
چرا ننوشته وقتی باید مینوشت.
میگه: «بعضی وقتا آدم از ترس نوشتن، هیچی نمینویسه. و همین هیچی، بدتر از دروغ گفتنه.»
گفتگو با یک نگهبان که سواد نداره، ولی فلسفه بلده
قهرمان داستان از یه نگهبان توی زندان میپرسه:
«اگه تو بنویسی، کی حساب پس میده؟»
نگهبان میگه: «تو که نوشتی. من فقط نگا کردم.»
چه کسایی باید این کتاب رو بخونن؟
– نویسندههایی که با وجدانشون درگیرن
– دانشجوهایی که میخوان فراتر از تیترها، واقعیت روشنفکریو بفهمن
– آدمایی که فکر میکنن قلم، هنوز هم میتونه کار کنه
– هر کسی که تجربهی سرکوب، سانسور یا سکوت اجباری داشته
چند نکتهی دردناک ولی واقعی از دل کتاب
۱. نوشتن همیشه افتخار نیست؛ گاهی خطره
→ هر جملهای ممکنه دلیل بازداشتت باشه
۲. وجدان، بزرگترین سانسوره
→ آدم قبل از حکومت، با خودش درگیره
۳. وقتی نمینویسی، بخشی ازت میمیره
→ جلال نمیگه نوشتن نجات میده؛ میگه ننوشتن، از درون پوسیدنه
۴. آزادی با ترس معامله نمیشه
→ اگه نوشتن رو بفروشی، دیگه چیزی برای نگه داشتن نداری
جملاتی که توی ذهن میمونن
«نوشتن، همیشه شروع آزادی نیست. گاهی شروع تبعیده.»
«قلم که بترسه، دیگه هیچچیز نمیمونه جز پاککن.»
«نویسنده بودن یعنی بین دروغ نوشتن و ساکت موندن، یکی رو انتخاب کنی. هر دو درد دارن.»
«حکومتها از گلوله نمیترسن؛ از کلمه میترسن. چون گلوله میمیره، کلمه زنده میمونه.»
پایان ماجرا؟ نه، شروع فهمیدنِ سکوت
«نون و القلم» با فریاد تموم نمیشه.
با سکوت تموم میشه.
با این حس که بعضی وقتا، ننوشتن از نوشتن سختتره.
و این سکوت، سنگینه.
نه چون تهیـه، چون پُره.
پُر از حرفی که گفته نشد.
و شاید هنوزم تو ذهن کسی منتظره تا نوشته شه.
- حجم فایل : 45 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 174 ص