فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب هفته ای یه بار آدمو نمی کشه اثر جی دی سلینجر pdf
پسر نصف قوطی گوشت خوک و زرده ی تخم مرغش را که خورد سرش را گذاشت روی زمین خیس از باران، خسته و کوفته کلاهخود را از سرش برداشت، چشمانش را بست، ذهنش را از فکر هزار و یک سنگر و خاکریز خالی کرد، و در یک چشم به هم زدن به خواب رفت. بیدار که شد، ساعت نزدیک ده بود زمان جنگ، زمان جنون، زمانی از آن هیچکس ـ و آسمان سرد و مرطوب فرانسه داشت به تاریکی می زد. همانجا ماند و چشمانش را باز کرد تا فکر و خیالهای کوچک مربوط به جنگ، فکر و خیالهایی که نمیشد به فراموشی سپرد، فکر و خیالهایی که نمیشد به باطل شدن شان دل بست یا امیدی داشت، آرام آرام اما بی تردید باز به ذهنش برگردند.
وقتی ذهنش که متأسفانه خیلی گنجایش داشت از این فکر و خیالها پر شد، آن فکر نامیمون که شبها می آمد سراغش از راه رسید: بگرد دنبال جای خواب. بلند شو. پتوتو جمع کن. اینجا که جای خواب نیست. پسر بالاتنه ی خسته و کثیف و بوناکش را بلند کرد و بعد بی نگاه به چیزی سرپا بلند شد. سست و بی حال خم شد، کلاهخودش را برداشت و به سر گذاشت. تلوتلوخوران رفت طرف کامیون پتوها، و از میان تل پتوهای گل آلود پتوی خود را بیرون کشید. آن بستهی کوچک و سرد را زد زیر بغل چپش و از میان بوته های کنار منطقه ی عملیاتی راه افتاد. از کنار هارکین گذشت که داشت عرق ریزان سنگر انفرادی می کند.
نه او و نه هارکین به هم نگاهی نینداختند. نزدیک جایی که ایوز داشت سنگر می کند ایستاد و به او گفت: «امشب کشیکی ایوز؟» ایوز سر بلند کرد و گفت: «آره.» و یک قطره عرق برق زد و از تک دماغ دراز ورمانتیاش چکید پایین. پسر به ایوز گفت: «خبری چیزی شد، بیدارم کن.» و ایوز جواب داد: «از کجا بدونم کجایی؟» و پسر جواب داد: «رسیدم صدات می کنم.» پسر همان جور که می رفت فکر کرد امشب سنگر نمی کنم. امشب دیگه با اون بیلچه ی کوفتی نمی افتم به جون زمین که خودمو خسته کنم. تیر نمیخورم. هی، ببین، کاری کن تیر نخورم. به خدا فرداشب به سنگر مشتی می کنم.
- حجم فایل : 39 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 92 ص