فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب هیپی اثر پائولو کوئلیو pdf
«امیدوارم همه تون به دقت به چیزی که الان بهتون گفتم گوش کنید» راننده مکث کرد تا ارزیابی کند همه فهمیده اند. به نظر میرسید ناگهان توجه همه را جلب کرده. «اون زیر به جای چمدون، گالن آب و جیره نظامی میذارم. هر جیره شامل پوره گوشت گوساله، بیسکویت شور، به بسته غلات شیرین با مغز میوه، یک شکلات با مغز گردو یا کارامل، آب پرتقال، شکر و نمکه. بعد از اینکه مرز ترکیه رو رد کردیم خودتون رو برای این که بیشتر راه غذای سرد بخورید آماده کنید.»
«ویزاها رو دم هر مرز صادر میکنند: ویزاهای ترانزیت. پول لازمه، ولی زیاد گرون نیست. توی بعضی از کشورها، مثلاً بلغارستان – که کمونیستیه – هیچکی نمیتونه از اتوبوس پیاده بشه. قبل از راه افتادن حواستون باشه اگه دستشویی لازم دارید برید چون من هیچ جا توقف اضافه نمیکنم.» راننده نگاه تندی به ساعتش انداخت. «وقت رفتنه کوله هاتون رو با خودتون ببرید توی اتوبوس.
امیدوارم با خودتون کیسه خواب هم آورده باشید. شبها توقف میکنیم. گاهی توی پمپ بنزین هایی که میشناسم، ولی بیشتر وقتها بیرون شهرها نزدیک جاده وامیستم. بعضی از جاها که هیچ کدوم اینها ممکن نیست ـ مثل استانبول – چند تا مسافر خونه ارزون قیمت میشناسم.»
«نمیتونیم کوله هامون رو روی سقف اتوبوس بذاریم که جای پاهامون بیشتر باشه؟» «چرا نمیتونید؟ ولی وقتی وایستادیم قهوه بخوریم جا نخورید اگه دیدید اثری ازشون نیست. عقب اتوبوس، برای بار، جا داریم. همون جور که پشت برگه و نقشه راهمون نوشته، هر نفر یک تکه بار. آب خوردن هم جزء پول بلیت نیست، برای همین امیدوارم با خودتون بطری های آب هم آورده باشید. وقتی میریم پمپ بنزین، میتونید پرشون کنید.»
«اگه مشکلی پیش بیاد چی؟» «منظورت چیه؟» «اگه کسی مریض شه مثلاً.» «من یه جعبه کمک های اولیه دارم. ولی همون جور که از اسمش پیداست فقط کمک های اولیه ست. برای اینکه به اولین شهر برسیم و مسافر مریض رو اونجا بذاریم کافیه.
- حجم فایل : 44 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 206 ص