فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب وقتی که او رفت اثر لیزا جوئل pdf
اولین بار سارا جید را وقتی دیدم که من و تو حدود یک سال بود که با هم بودیم. تا آن موقع او فقط آخر هفته ها می آمد که من می توانستم به راحتی او را نبینم. اما زن سابقت سر کار رفت و ناگهان سارا را در خانه ات گذاشت، البته به صورت کوتاه مدت. بیشتر وقتی من را بعدازظهرها دعوت می کردی، سارا را می دیدم. خب تو به من گفته بودی او دختر پیچیده ای است؛ گفته بودی که به خاطر طلاق این طور شده. و همان طور که گفتم، من هیچ وقت از دختر بچه ها خوشم نمی آمد. آنها بعضی وقتها طوری به تو نگاه می کنند که انگار توی دلشان پر از نفرت است.
سارا جید به ندرت ظاهرش شبیه آدمیزاد بود. پوستش خیلی نازک بود و تو می توانستی به راحتی رگهایش و موهای سفید عجیبش را ببینی؛ طلایی نه، سفید مثل یک پیرزن. خیلی هم لاغر بود، بیشتر شبیه دختر بچه های پنج ساله بود تا هشت ساله. سعی می کردم با او خوب باشم. واقعا سعی خودم را کردم. تو هم بودی، یادت است؟ پس تو باید سارا جيد باشی. خیلی خوشحالم که می بینمت.» سعی کردم با او دست بدهم. همیشه سعی می کنم با بچه ها دست بدهم، با اینکه هرگز نمی دانم از این کار خوششان می آید یا نه.
بعضی از بچه ها با این کار رشد می کنند؛ به چشمانت نگاه می کنند و با نگاهشان به تو می گویند: به من نگاه کن، من را آدم تأثیرگذاری ببین، به من بگو که از بقیه بچه ها بهتر هستم. بعضی دیگر از بچه ها به این موضوع اهمیتی نمی دهند و فقط می خواهند هر چه سریع تر از تو دور شوند. برای همین متوجه شدم که دست دادن توافق خوبی است، بین اینکه آنها را جذب کنی یا نادیده بگیری. البته بعضی وقتها هم اول آنها با تو دست میدهند که وقتی به آن فکر می کنی، می بینی این از همه بهتر است.
سارا جيد با من دست نداد. برگشت و با کج خلقی از اتاق بیرون دوید. خدای من. تو پشت سرش دویدی و من در حالی که احساس می کردم دستانم در دو طرفم سنگینی می کنند در راهرو ایستاده بودم. صدایت را می شنیدم. احساس می کردم شبیه هیولا هستم. یادم می آید به خودم در آینه ای که روی دیوار بالای میز کنار در آویزان بود نگاه کردم. شروع کرده بودم با علاقه به خودم نگاه کردن و اینکه به نکات مثبتم بیشتر از نکات منفی ام توجه کنم.
- حجم فایل : 57 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 265 ص