فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب پایان او اثر شاری لاپنا pdf
استفانی نفس راحتی کشید. آشپزخانه پر از دود شده؛ چشم هایش می سوخت و اشک می ریخت. به پیشخوان تکیه داد، کمی خیالش آسوده شد که فعلاً خطر رفع شده است. زنگ هشدار آشپزخانه خاموش نشد. اما الان صدای آژیر از طبقۀ بالا شنیده می شود. فن بالای گاز را روشن کرد، پنجرۀ بالای سینک ظرف شویی را هم باز کرد و با شتاب به طبقۀ بالا دوید. یک چهارپایه از بیرون اتاق خواب برداشت تا قدش به دستگاه اعلام خطر راهرو برسد. دست هایش می لرزید و بالاخره به سختی توانست آن را خاموش کند. صدای گریۀ بچه ها را شنید که با صدای زنگ هشدار بیدار شدند.
هیس هیس کنان وارد اتاق بچه ها شد و یکی یکی آنها را بغل کرد و گونۀ آنها را بوسید. اما کار از کار گذشته بود و آنها ساکت نمی شدند. اِما و جکی را برداشت و به اتاق پذیرایی رفت و داخل قفسِ بچه گذاشت و کلی اسباب بازی جلوی آنها ریخت تا سرگرم بشوند و به آشپزخانه برگشت. هوا تمیز شده اما هنوز بوی دود می آید. به ماهیتابۀ سوخته روی اجاق گاز نگاه کرد.
هنوز هم از آن می ترسید. در فلزی را برداشت و متوجه شد داخل آن روغن است. قرار بوده چیزی را سرخ کند؟ یادش نمی آید. چطور ممکن است ماهیتابه را با روغن روی گاز بگذارد و فراموش کند و بخوابد؟ اگر آتش همه جای خانه را میگرفت چه؟ به اتاق نشیمن برگشت؛ روی فرش نشست و به کاناپه تکیه داد و بچهها را بغل کرد. تندتند آنها را بوسید و گفت: «ببخشید… ببخشید… واقعاً متأسفم.» وقتی پاتریک شب از سر کار برگردد باید به او بگوید دستگاه اعلام خطر حریق آشپزخانه را چک کند.
- حجم فایل : 50 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 223 ص