فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب پرونده خدمتکار مفقود اثرتارکوئین هال pdf
پوری زودتر از ساعت ده به خانه نرسید، یعنی یک ساعت دیرتر از همیشه. صدای بوق ماشین بیرون در اصلی خانه نشانه ی شروع روال عادی زندگی شبانه اش در خانه بود. دو سگ لابرادور خانواده، دون و جونیور، شروع کردند به واق واق کردن و یک دقیقه بعد دریچه ی کوچک فلزی در سمت راست باز شد. چهره ی نگهبان موسفید شب بهادر ظاهر شد که در نور زیاد چراغ های ماشین چشمانش را هم کشیده بود.
بهادر هشیارترین نگهبان شبی بود که پوری تا آن زمان دیده بود ـ واقعاً تمام شب را بیدار میماند. ولی آرتروزش روز به روز بدتر میشد و مدت زیادی طول کشید تا اول در سمت چپ و بعد در سمت راست را باز کند. ترمز دستی این فرآیند را با بی قراری تماشا میکرد و ماشین را آماده ی حرکت نگه داشته بود. بالاخره ماشین وارد شد، جلو عمارت توقف کرد و بعد راننده سریع بیرون پرید و در عقب را باز کرد. وقتی رئیس قدم روی مسیر ورودی خانه گذاشت، ترمز دستی ظرف ناهارش را به دستش داد.
سگها تقلا میکردند و دم تکان میدادند و به طرز ناراحت کننده ای ناله میکردند. پوری نوازششان کرد، به ترمز دستی که اتاقی در نزدیکی آنجا اجاره کرده بود گفت: سر ساعت نه آماده باشد و بعد با بهادر احوالپرسی کرد. پیرمرد که یک کلاه بافتنی گوش پوشدار به سر گذاشته بود و یک شال پشمی هم دور گردن و شانه اش پیچیده بود، آماده باش پشت به در بسته ی خانه ایستاده بود و دستهایش را صاف در دو طرف بدنش نگه داشته بود. پوری پرسید: «برادر» بخاریت کار میکنه؟
- حجم فایل : 46 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 316 ص