فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب پس از بیست سال اثر سلمان کدیور pdf
ذوالکلاع در محراب عبادت میان علی و معاویه حیران بود. به این میاندیشید که اگر معاویه بر علی غالب آید و ادعای خلافت کند، سرنوشت او چه خواهد شد. به خوبی میدانست که معاویه هیچگاه او را خوش نداشته و بیشک اگر به قدرت برسد، او را نادیده خواهد گرفت. ازسوی دیگر اگر به سوی علی میرفت مردم و مریدانش خائنش می دانستند، از او روی گردان شده و شرحبیل را مقتدای خویش قرار میدادند.
و این چیزی بود که هم سابقهاش در شام را به باد میداد و هم معاویه آن را می پسندید. پس ناچار بود میان آنچه بد و بدتر میپنداشت یکی را برگزیند و تا فرصت داشت، برای مهار معاویه در آینده چارهای بیاندیشد. باید برای بیعت با او شرطی میگذاشت که معاویه نتواند او را نادیده بگیرد و شأن و منزلتش را لگدمال کند. تا این سخنان از ذهنش گذشت، چهره همسرش و جنازه حوشب، آمیخته با سخنان سلیم، در نظرش مجسم شد و افکارش را پراکنده ساخت.
آیا تا به حال این قدر خود را مستأصل و مضمحل و زندگانی و سابقه و شرافتش را بر باد رفته دیده بود؟ شیخ در دریای افکار پریشانش غرق بود که بشیر سراسیمه بر او وارد شد و نفس نفس زنان گفت: یا شیخ… جناب عتبه… جناب عتبه.» شیخ بدون اینکه سر برگرداند، گفت: «عتبه چه؟» «جناب عتبه به دیدار شما آمده اند با مردانی دست و چشم بسته.» شیخ به طرف غلام برگشت: مردانی چشم و دست بسته؟
«آری به گمانم قاتلان ام منصور و جناب حوشباند.» شیخ را بهت برد. «قاتل أم منصور؟» از جا جهید و به حیاط عمارت وارد شد و عتبه را دید که همراه با سربازان بسیار در حالی که سه مرد را در بند کرده، انتظارش را میکشد و مردمان بسیاری که میان درب ورودی خانه ازدحام کرده و متعجب به آنچه روبه رویشان واقع بود می نگریستند. عتبه با صدایی بلند گفت: «سلام بر شیخ بزرگ شام.»
شیخ سراسیمه بدون اینکه پاسخ سلام عتبه را بدهد، گفت: «اینجا چه خبر شده است؟ اینان کیستند؟» عتبه سر فرو انداخت و گفت: «جسارت مرا ببخشایید. شیخ اما لازم بود که خود به حضورتان شرفیاب شوم. اینان قاتلان همسر شما و جناب حوشب هستند.» سپس اشارهای کرد و سربازی چشمان یکی از مردان را گشود. شیخ به مرد خیره شد که با موهایی ژولیده و هیبتی لاغر و بلند، دو زانو بر زمین زده و سرش را در سینه فرو برده بود.
- حجم فایل : 54 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 560 ص