فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب پیدایت کردم اثر لیزا جوئل pdf
گری از ادامۀ غذا لذت نبرد. هر از چند گاهی از تراس پایین را نگاه میکرد و سر مارک را که به شکلی غیرعادی برق میزد تشخیص میداد. آخر چه کسی تنهایی به فانفار میرفت؟ چه کسی یک ساعت وقتش را به بطالت میگذراند و منتظر میماند تا یک دختر نوجوان شامش را تمام کند؟ استیک نازکش سفت و محکم بود. چیپسها زیادی چرب بودند و سس کچاپش هاینز نبود. کارد و چنگالش را وسط غذا پایین گذاشت. کرستی را دید که بهسرعت اسکمپیاش را میخورد و یکمرتبه هم دوتا همزمان در دهانش چپاند. کارد و چنگالش را بههم زد، ته کوکاکولایش را خورد، یک اسکناس پنج پوندی از کیف پدر برداشت و رفت.
گری رویش را برگرداند و تماشا کرد. خواهر کوچکش را دید که دیگر پاهایش را کج نمیگذاشت و بیظرافت راه نمیرفت و از پلهها پایین رفت تا به مارک که نزدیک ورودی انتظارش را میکشید برسد. مارک به استقبالش رفت، لحظهای او را در آغوش کشید و بوسهای بر گونهاش زد. سپس همانطور که ایستاده بود دستانش را روی شانۀ کرستی گذاشت، به او لبخندی زد، دستش را از آرنج گرفت و مانند یک جنتلمن بهسمت جمعیت هدایتش کرد.
گری یاد ریمل افتاد و فهمید که همۀ اینها از پیش برنامهریزی شده است، از همان آغل الاغ. سعی کرد مکالمۀ آنها را تصور کند؛ در ذهنش مارک را دید که لبخندی توطئهآمیز میزند و میگوید: «ساعت هشت. یه راهی پیدا کن که بیای بیرون.» و خواهرش، خواهر زیبایش، خواهر ابلهاش که تا کنون کسی او را نبوسیده است، میگوید: «میآم!» انگار که صحنهای از یک نمایش احمقانۀ شبکۀ دیزنی است. بلند شد و به پدر و مادرش گفت: «میرم یه قدمی بزنم. توی کلبه میبینمتون.» مادرش پرسید: «پودینگ نمیخوری؟» شکمش را مالید و گفت: «نه. خیلی حالم خوب نیست راستش. فک کنم به خاطر کیکی باشه که قبلتر خوردیم.»
- حجم فایل : 66 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 497 ص