فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب کلاف سردرگم اثر ال ام مونتگمری pdf
ضیافت عمه بکی تمام فامیل را غافلگیر کرد و دعوای توی قبرستان آنها را هیجان زده؛ ولی رابطه پیتر و دانا، مثل طوفانی تمام خاندان را تکان داد. ناگفته پیداست که کم مانده بود جان غرقه را سکته بدهد. پیتر و دانا دوست داشتند تا وقتی درست و حسابی برنامه ریزی نکرده اند، این راز دلپذیر را بین خودشان نگه دارند. ولی به محض اینکه خانم توینبی را دیدند، فهمیدند که دیگر هیچ امیدی به این نقشه نیست.
دانا با روحیه ای شاداب به خانه برگشت. خوشحالی اش تا ساعت سه نیمه شب دوام آورد. بعد ترسها و شکهایی که در ساعات تاریک شب به کمین مینشینند، او را دوره کردند. خدایا، جان غرقه چی میگفت؟ البته کاری که از دستش برنمی آمد. کافی بود دانا از خانه خارج شود و همراه پیتر برود. ولی دانا اصلاً دوست نداشت از خانه فرار کند. دارکها و پنهلوها از این کارها نمی کردند و تازه اگر فرار میکرد، باید کوزه را میبوسید و کنار میگذاشت.
نه که کوزه در قیاس با پیتر اصلا ارزشی داشته باشد، ولی اگر میتوانست هم پیتر و هم کوزه را به دست بیاورد، چه میشد! دانا احساس میکرد اگر انتخاب با دندی باشد، شانس خوبی دارد. دندی همیشه از او خوشش می آمد. ولی یک بار نظر دندی را راجع به زوج های فراری شنیده بود. تازه ویرجینیا هم بود. ویرجینیا ابداً او را نمی بخشید. البته ویرجینیا هم قابل مقایسه با پیتر نبود، ولی او ویرجینیا را دوست داشت.
تنها دوست نزدیکش بود و دلش نمیخواست او را دلخور کند. مطمئناً صبح دیگر به این چیزها فکر نمیکرد، ولی وجدان آدم در ساعت سه نیمه شب بیدار میشود. دقیقاً به همان بدی ای شد که دانا انتظارش را داشت. روز بعد خانم توینبی، جان غرقه را در اداره پست دید و جان غرقه که امکان نداشت از آن عصبانی تر بشود، به خانه برگشت. به علاوه فحش هم نمی توانست بدهد که وضع را بدتر میکرد.
اما حرف های دیگری هم داشت که آنها را به زبان آورد. دانا میدان را واگذار نکرد. جسورانه اعتراف کرد که دیشب پیتر را در خانه عشاق دیده و حرف خانم توینبی صحت دارد. «آخر بابا من میخواهم با او ازدواج کنم.» جان غرقه گفت: «تو دیوانه ای» دانا آه کشید. «آره، فکر میکنم هستم.
- حجم فایل : 73 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 321 ص