فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب گرسنه اثر کنوت هامسون pdf
اگه قراره اتفاق اجتناب ناپذیری پیش بیاد یه روز دیرتر یا زودتر چه فرقی میکنه؛ اگه آدم معقولی بودم مدتها قبل رفته بودم خونه، آروم دراز کشیده بودم دست از همه چیز شسته بودم و خودمو تسلیم کرده بودم. برای لحظه ای همه چیز برام روشن شد. فهمیدم چیزی از عمرم نمونده پاییز از راه رسیده بود و همه چیز آماده زمستون خوابی بود. من به هر وسیله ای چنگ زده بودم، هر راه چاره ای رو امتحان کرده بودم؛ بنابرین پیش وجدان خودم آسوده بودم که تلاش خودمو کرده م.
به خودم گفتم: «احمق، مگه نمی بینی که مرگت رسیده؟ بنابرین کاری که باید بکنم اینه که چند تا نامه بنویسم، ترتیب کارها رو بدم و خودمو آماده کنم قبل از هر چیز خودمو تمیز کنم تختو مرتب کنم و سرمو بذارم روی ورقهای پاکنویسم. یعنی تمیزترین چیزی که از خودم به جا میذارم اصلا چطوره پتوی سبزو بذارم زیر… پتوی سبز! انگار ضربه ای به من وارد شده باشه، کاملا هوشیار شدم. سرم داغ بود و قلبم به شدت میزد از جا بلند شدم و شروع به رفتن کردم.
احساس سرزندگی کردم و بارها عبارت پتوی سبز پتوی سبزو به زبون آوردم انگار دنبال کار ضروری باشم مرتب تندتر قدم بر میداشتم چند دقیقه ای نگذشت که دیدم توی مغازه حلبی سازی خودم هستم. بدون این که لحظه ای درنگ کنم یا خللی در تصمیمم به وجود بیاد به طرف تختم رفتم و پتوی هانس پالی رو لوله کردم به خودم گفتم: بی برو برگرد این فکر بکر به نتیجه میرسه. تردیدهای ابلهانه و ملاحظات اخلاقی رو کنار بذار یعنی باید کنار بذارم من بالاتر از این چیزهام.
با این شر و ورهای ابلهانه خداحافظی کنم. من نه قهرمانم و نه برده اخلاق ازین به بعد مطابق عقلم رفتار میکنم. بعد پتو رو زیر بغل گذاشتم و راهی خیابون استنر، شماره پنج شدم. در زدم و وارد اتاق بزرگ و ناآشنایی شدم که برای بار اول به اونجا پا میذاشتم. زنگهای بالای در جلنگ جلنگ اعصاب خرد کنی سر دادن، مردی از یکی از اتاقهای مجاور وارد شد. چیزی می جوید. دهنش پر بود و پشت پیشخون ایستاد. گفتم: «عینک مو آورده م گرو بذارم و یه نیم کرونی بگیرم. یکی دور روز دیگه میآرم میدم و عینکمو می گیرم.»
- حجم فایل : 44 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 182 ص