پیش نمایش
دانلود کتاب یادداشت های زیرزمینی اثر فئودور داستایفسکی pdf
اگه بخوایم دربارهی کتابایی حرف بزنیم که فقط یه داستان نیستن بلکه تجربهن، «یادداشتهای زیرزمینی» قطعاً یکی از اونهاست. نوشتهی فئودور داستایفسکی، نویسندهای که روان انسان رو نه با چراغ مطالعه، بلکه با پتک میکوبه تا بهش نور بندازه. این کتاب، اولین اثر فلسفی جدی داستایفسکی بهحساب میاد.
کتاب در ظاهر، داستان یه مرد منزویه. یه کارمند بازنشستهی ۴۰ ساله که تو یه زیرزمین تو سنپترزبورگ زندگی میکنه و از دنیای بیرون متنفره. نه، درستتر اینه که از خودش بیشتر متنفره. این آدم که حتی اسم نداره، یادداشتهایی رو از اعماق ذهنش برات مینویسه. پر از تناقض، پر از خودخوری، پر از نفرت، پر از عقل… و در عین حال دیوونگی.
اما این کتاب فقط دربارهی یه شخصیت خاص نیس. «زیرزمین» توی این رمان یه نماده؛ نماد جایی توی ذهن ما که حرف نمیزنیم، اما همیشه باهامونه.
چطور با این کتاب آشنا شدم
همیشه از داستایفسکی شنیده بودم. اسمش سنگین بود. جنایت و مکافات، برادران کارامازوف، ابله… ولی راستش هیچوقت جرأت نکرده بودم برم سمتش. تا اینکه یه روز یکی از دوستام بهم گفت: «یادداشتهای زیرزمینی رو بخون. از بقیهش جمع و جورتره. اما قویتر.»
کتاب رو خریدم، گذاشتم رو میز، چند روز نگاهش کردم. انگار یه موجود زنده بود. بالاخره بازش کردم. اولش نفهمیدم چی میگه. جملهها عجیب بودن، پر از «اما»، «نه نه»، «البته که نه» و کلی «نمیدونم ولی…»
اما کمکم فهمیدم نویسنده داره با من حرف میزنه. نه از بالا، نه از بیرون. از توی من. از همونجایی که خودمم نمیخوام ببینمش.
چرا این کتاب یه چیز دیگهست؟
۱. چون صادقانهست، ولی نه قشنگ
بیشتر کتابا سعی میکنن شخصیتها رو دوستداشتنی کنن، یا حداقل بفهمیشون. ولی راوی این کتاب، خودشو مسخره میکنه، زشت نشون میده، تناقضی عمل میکنه. چون… واقعیتر از هر چیزیه.
۲. چون روانشناسی رو بدون اسم آوردن روانشناسی، نشونت میده
این شخصیت «زیرزمینی» عملاً یه نمونهی کامل از تضادهای درون آدمیزاده. خودش میگه من آدم خردمندیم، اما همون لحظه بدترین تصمیم رو میگیره. خودش میگه از تحقیر متنفرم، ولی خودشو تحقیر میکنه.
۳. چون از خودت خجالت میکشی، ولی نمیتونی ولش کنی
لحظههایی تو کتاب هست که راوی کاری میکنه یا فکری میکنه که خودت قبلاً تو یه جای زندگی کردی. حس خجالتت گل میکنه، ولی نمیتونی نخونیش. چون اون «زیرزمین» مال همهمونه.
چیزایی که این کتاب به من یاد داد
-
آدم فقط با عقل جلو نمیره؛ احساس، تنفر، سرکشی هم هست
-
انسان بعضی وقتا آگاهانه خودشو خراب میکنه
-
نظم کامل ممکنه زجرآورتر از بینظمی باشه
-
ما بیشتر از چیزی که فکر میکنیم، از خودمون فرار میکنیم
سوالایی که تو ذهنم افتاد بعد از خوندن کتاب
-
واقعاً چرا یه آدم باید خودش خودشو خراب کنه؟
-
آزادی یعنی اینکه حتی بتونی خلاف منطق تصمیم بگیری؟
-
نافرمانی از جامعه، همیشه چیز خوبیه؟ یا یه جور خودآزاریه؟
-
آیا کسی هست که هیچ وقت نرفته زیرزمین خودش؟
تجربهی من با کتاب
یه شب از اون شبا بود که حوصلهی هیچکسو نداشتم. نشستم تو بالکن، چراغ کمنور، یه لیوان چای، و این کتاب دستم. به صفحهی ۳۵ رسیدم. جایی که راوی میگه:
«من آدم بدی نیستم… اما دوست دارم فکر کنم هستم.»
اون لحظه نفسم بند اومد. چون یادم افتاد چقد وقتا خودمو قضاوت کردم، نه برای اینکه کار بدی کرده بودم، فقط چون میخواستم احساس گناه کنم. چرا؟ نمیدونم. ولی داستایفسکی میدونست.
این کتاب مناسب کیه؟
-
کسی که از رمانای ساده و شستهرفته خسته شده
-
اونایی که تو سرشون حرف زیاد دارن اما نمیتونن بگن
-
افرادی که به فلسفه علاقه دارن ولی دنبال متن خشک نیستن
-
کسایی که با وجود اینکه زندگی نرمالی دارن، یه جایی ته دلشون یه زیرزمین دارن که دوست ندارن واردش شن
چرا نباید خوندن این کتابو بندازی عقب؟
چون با اینکه خوندنش آسون نیست، ولی یکی از اون کتاباییه که بعدش، دیگه مثل قبل نمیشی. انگار مغزتو یه دور رفرش میکنه. یه جور بازسازی فکری.
آخر حرف: زیرزمین فقط یه مکان نیس
اگه فکر میکنی همه چی مرتبه، همه چی منطقیه، همه چی طبق قانونه… این کتابو بخون. چون نشونت میده اون زیر یه جایی هست، تاریک، خفه، اما واقعی.
یادداشتهای زیرزمینی شاید دربارهی یه آدم باشه. اما واقعاً دربارهی همهی ماست. فقط بعضیامون هنوز جرأت نکردیم بریم اون پایین. یا شاید هنوز نخواستیم ببینیم خود واقعیمون چطوریه.
- حجم فایل : 24 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 157 ص