فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب یکشنبه های تابستان اثر لیام او فلاهرتی ، ایساک بابل ، برایان ای ترنر ، یاسوناری کاواباتا ، جویس کرول اوتس ، فلانری اوکانر ، ایتالو کالوینو ، لارنس جیمز ، آنتوان چخوف ، آلبرتو موراویا ، لاری لین دراموند pdf
آن پل قدیمی روی رودخانه با اسکلت زنگ زده و تخته پوشهای گم شدهاش، بیشتر از همه به خاطرت میآید. وقتی به پایین و گنداب تیره و روغن نگاه میکردی، آب دمبهدم تا زیر گلو و شکمت شتک میزد. از فلز پوسیده، گرما برمی تافت. قوس بلند پل به قدری زرق وبرق دار و مزخرف بود که پوسته های زنگ آن مثل پشه های ریزی دستت را میگزید. با خنده صدایت میزنند: «بیا نترس. طوری نیست. فرو نمی ریزد.»
پل با سه تیرک چوبی مسدود شده است. عبور! ممنوع در صورت تخلف جریمه میشوید. جای جای تابلو با گلوله سوراخ سوراخ شده است. هیچ کدام از دخترهای همسن و سال تو از بالای پل به داخل رودخانه شیرجه نمیزدند، فقط گاهگاهی پسرهای گنده. اما حالا، چند سال بعد در عالم دیگری با خواب وحشتناکی ازجا میپری. خواب میبینی از بالای آن پل قدیمی به پایین و داخل گنداب پرت میشوی.
خوابی زشت و تکان دهنده است. نگاه کن، نگاه کن به من، نگاه کن مثل پسر عمویت، جودی که فاتحانه میخندد و موهای خیسش به کلهاش میچسبد. تا زمان آن حادثه کافهی بالای رودخانه دل پسندترین جای پدر و مادرت و هر کسی بود. چون یکشنبه های زیادی پسرها از پل قدیمی شیرجه زده و پریده بودند و کسی صدمه ندیده بود، حتا یک خراش هم برنداشته بود.
تا آن بعد از ظهر دم کرده و داغ که پسر عمویت جودی که همهاش دوازده سالش بود و یک قوطی آبجو دستش بود که داداش بزرگهایش بهش داده بودند، مثل میمون از میله های آهنی پل بالا رفت و چهار دست و پا از کنار پل به جلو خزید و از بلندترین نقطه خودش را با لودگی به هوا پرتاب کرد، اما حواسش نبود که از مرکز پل به محل گود رودخانه بپرد و به جایی نزدیک ساحل پریده بود:
به محلی کم عمق که بخشی از ساختمان پل، آنجا ریزش کرده بود و پر از کابل و مفتول و بتنهای سفت بود. به یکی از مفتولها گیر کرده و از شکم به بالا دو پاره شده بود.
- حجم فایل : 33 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 176 ص