پیش نمایش
دانلود کتاب یکی برای خانواده ی مورفی اثر لیندا مالیلی هانت pdf
آدام رو تماشا می کنم که شستش رو میمکه و نمی دونم که موقعیت رو درک می کنه یا نه. فکر میکنم که خانم مورفی در این موقعیت چی کار میکرد. زانو میزنم. «آدام؟» به چشم هایم خیره می شه، ولی هیچ حرکتی نمی کنه. – می دونی که الان چه اتفاقی افتاد؟ می دونی که مایکل اریک کجا رفته؟ بدون اینکه شستش رو بیاره بیرون می گه: «بهشت.» بهش میگم:
«نه، نه آدام. مایکل اریک رفته بیمارستان، دکترها اونجا ازش مراقبت می کنن. میبینی که خیلی زود برمیگرده خونه.» صدای دنیل مثل چاقویی به تنم فرو میره. «از کجا می دونی؟ نمیدونی که حالش خوب میشه. تو هیچی نمی دونی.» دلم می خواد یه سیلی بزنم توی صورتش. چرا همیشه سر من جیغ می زنه؟ واقعا دلم می خواد این کارو بکنم، ولی بعد یاد آدام می افتم. حالتی که شستش رو می مکه. مایکل اریک باید خوب بشه، باید.
برای شام ماکارونی با پنیر درست میکنم. ولی هیچ کدوم نمی خوریم. کمی تلویزیون تماشا میکنیم و بعد آدام رو برای خوابیدن آماده میکنم. لحاف رو تا زیر چونهاش بالا میکشم و میپرسم: «دلت میخواد برات قصه بخونم؟» سر تکون میده و به تخت خالی مایکل خیره میشه. منم نگاه میکنم. «الان بر میگردم. باشه؟» به حموم می رم، دنیل دندونش رو مسواک می کنه. می دونم که ازم متنفره، پس خیلی با احتیاط حرف می زنم.
«میدونی، من میدونم که تو نگران و ناراحتی ولی چون پسر بزرگی هستی فکر کردم شاید یه کاری بکنی.» با دهن پر از خمیردندون میگه: «همچین میگی پسر بزرگ انگار پنج سالمه. من پرستار لازم ندارم. اقلا تو رو نه.» همون جا حدم رو تعیین کرد. «به خاطر خودم نیست، به خاطر آدامه.» بعد از مکثی طولانی از توی آینه بهم نگاه می کنه.
- حجم فایل : 32 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 180 ص