فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب یک خانواده تقریبا معمولی اثر ام تی ادواردسن pdf
زمستان آن سال پیش از هر زمان دیگری به آمینا نیاز داشتم. مامان بیشتر اوقاتش را در دفترش می گذراند و کاری به من نداشت. ظاهرا بیشتر با آمینا حرف می زد تا من. احساس می کردم او حتی حاضر است مرا با آمینا معامله کند. ناامیدی پشت ناامیدی. تصورم این بود که مامان بخشی از وجودش را در آمینا می بیند. آمینا دختر باهوش و خوبی بود که هیچ وقت کار بدی نمی کرد. پدرم هم بیشتر از هر زمانی حساس شده بود و همیشه جیبها و کیف و اتاقم را وارسی می کرد. حتی شماره تلفن هایی را که با آنها تماس گرفته بودم چک می کرد.
رمز عبور رایانه ام را هم بلد بود و همیشه در آن سرک می کشید. با اینکه زندگی نسبتا آزادی داشتم، اما به پدرم اجازه می دادم هر کاری دوست دارد انجام دهد. از یک طرف ماری جوانا را کنار گذاشته بودم و از طرف دیگر برنامه های دیگرم بیشتر شده بود؛ وقت گذرانی با پسرها، شبها تا دیروقت بیرون بودن و رفتن به جشن های مختلف. پدرم لباس هایم را وارسی می کرد، دهانم را بو می کشید و از هم کلاسی هایم درموردم پرس و جو می کرد. فکر می کرد همه چیزم را تحت کنترل دارد. وقتی اعتماد طرف مقابلت را جلب کنی، مخفی کردن خیلی چیزها راحت تر خواهد بود.
وقتی صحبت از کمپ بلوغ و تکلیف به میان آمد، گوش هایم را تیز کردم. در مورد کمپ سال گذشته چیزهایی شنیده بودم. سیگار، روابط جنسی، الكل و البته هزاران کار غیراخلاقی دیگر و بالاتر از همه اینها حضور رابین به عنوان رهبر کمپ که خودش سرآمد همه بود و شرورترین فرد آنجا محسوب می شد، فوق العاده به نظر می رسید. مسائل مربوط به بلوغ در دین مسیحیت برایم کاملا بی معنی شده بود. علاوه بر من، خیلی از افرادی هم که قرار بود به کمپ بیایند، اعتقادی به خدا نداشتند. آنها اهمیتی به این مسائل نمی دادند و فقط می خواستند یک هفته عالی را در کمپ بگذرانند.
- حجم فایل : 74 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 391 ص