پیش نمایش
دانلود کتاب یک شب فاصله اثر جنیفر ای نیلسن pdf
با عجله از اتاقم بیرون دویدم. توی آشپزخانه مامانم را دیدم که سرش را روی شانهٔ فریتز، برادر بزرگترم گذاشته بود و هقهق گریه میکرد. فریتز نگاهی به سر تا پای من انداخت و با حرکت سر به پنجره اشاره کرد، مبادا هنوز بیرون را ندیده باشم. با دست اشکهایم را پاک کردم و از پشت مامانم را بغل کردم. شاید او به من نیازی نداشت، اما در آن لحظه من خیلی به او احتیاج داشتم. مامان نوازشم کرد و دست لرزانش را روی شانهام گذاشت. در همان حال گریه به من گفت:
«دیدی گِرتا؟ کار خودشون رو کردن. بدتر از اون که فکرش رو میکردیم.» مامانم روزگاری زن خیلی خوشگلی بوده، اما این به سالها قبل مربوط میشد. آنقدر جنگ و قحطی و بدبختی کشیده بود که دیگر حواسش به فر موها و مرتب بودن لباسش نبود. موهای بورش رو به سفیدی میرفت و گوشهٔ چشمانش خیلی وقت بود که چروک برداشته بود. گاهی که خودم را توی آینه نگاه میکردم، آرزو میکردم که کاش زندگی من در آینده تا این اندازه سخت نباشد.
پرسیدم: «حالا چرا الان؟ چرا امروز؟» نگاهم به فریتز بود و منتظر شنیدن جواب بودم. او حدود شش سال از من بزرگتر بود و بعد از پدرم فهمیدهترین کسی بود که میشناختم. اگر مامانم جوابی نداشت، حتماً او داشت. اما تنها کاری که از دستش برآمد این بود که شانه بالا بیندازد و مامانم را، که حالا صدای گریهاش بلندتر شده بود، محکمتر بغل بگیرد. به علاوه، من تا همینجا هم بیشتر از آنچه که میخواستم فهمیده بودم.
- حجم فایل : 43 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 269 ص