فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب جاده اثر کورمک مک کارتی pdf
پسر را در تخت گذاشت، موهای کثیفش را روی بالش نوازش کرد و رویش را با پتو پوشاند. وقتی بالا رفت و در را باز کرد تقریباً هوا تاریک شده بود. به گاراژ رفت، کوله پشتی را برداشت و برگشت. برای آخرین بار به اطراف نگاهی انداخت و از پله های پناهگاه پایین رفت. در را کشید و با صدا بست. یکی از دستههای انبردست را طوری داخل چفت در قرار داد که تکان نخورد. فانوس برقی در حال کمنور شدن بود.
در پناهگاه به جستجو پرداخت تا اینکه در چند قوطی، مقداری بنزین پیدا کرد. یکی از قوطیها را برداشت و روی میز گذاشت. درپوشش را پیچاند و با پیچ گوشتی سوراخی روی آن ایجاد کرد. سپس لامپ را از روی قلاب بالای سرش پایین آورد و پر از سوخت کرد. فانوس را با یکی از فندک های گازی که پیش از این در یک جعبه پلاستیکی پیدا کرده بود روشن کرد. شعلهها را تنظیم کرد و آن را دوباره از سقف آویخت. سپس روی تخت نشست.
در حالی که پسر خواب بود از روی قاعده و نظم شروع کرد به قدم زدن در میان انبار. لباس، ژاکت، جوراب، لگن ضد زنگ فلزی، اسفنج و قالبهای صابون، مسواک و خمیردندان. ته یک سطل پلاستیکی که پر از پیچ و مهره و چیزهای متفرقه بود دو مشت سکه طلا متعلق به آفریقای جنوبی که درون کیسهای پارچهای پیچیده شده بودند، پیدا کرد. آنها را از کیسه بیرون ریخت، با دست لمس کرد و تماشایشان کرد.
سپس آنها را داخل سطل کنار چیزهای دیگر پرت کرد و سطل را روی قفسه گذاشت. همه چیز را با دقت از نظر گذراند. جعبه و کارتنها را از یک سمت اتاق به سمت دیگر برد. یک در کوچک فلزی پیدا کرد. این در به اتاق دیگری که تعدادی کپسول گاز در آن انبار شده بودند، باز میشد. توالت سیاری در یک گوشه وجود داشت. روی دیوار لولههایی که با شبکهای فلزی پوشانده شده بودند قرار داشت. کف اتاق نیز آبگذرهایی وجود داشت.
داخل انبار در حال گرم شدن بود. کاپشناش را درآورد. همه چیز را بررسی کرد. یک جعبه فشنگ کلت اتومات ۴۵ و سه جعبه پوکه فشنگ ۳۰-۳۰ پیدا کرد. چیزی که پیدا نکرد اسلحه بود. فانوس باطریای را برداشت و شروع کرد به قدم زدن و چک کردن دیوارها تا شاید اتاقکی مخفی پیدا کند. بعد از مدتی روی تخت نشست و یک تکه شکلات خورد.
- حجم فایل : 42 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 217 ص