فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب آخرین شمشیر قدرت اثر دیوید گمل pdf
ریولیشن دست شاه را بلند کرد. «پس چرا خشک نشده؟» انگشتهایش را روی مچ شاه لغزاند و منتظر شد. ضربانی وجود نداشت، با این حال بدنش زیر دست او گرم بود. از جیب ردایش سنگی را که پنداریک به او داده بود بیرون آورد و روی پیشانی پادشاه گذاشت. حرکت قابل مشاهده ای وجود نداشت، اما نقطه ی نبض زیر انگشت هایش لرزید. ریولیشن گفت: «اون زنده است.» «نه!» بیا خودت ببین، مرد.» گوالچمی به طرف دیگر تختخواب رفت و انگشتهایش را روی گلوی پادشاه، درست زیر خط آرواره گذاشت. چشمهایش در وهله ی اول درخشید. اما بعد نور خاموش شد. این هم یک جادوگری دیگه است، کالین؟»
«نه، بهت قول میدم.» قول یک عهد شکن چه ارزشی داره؟» «پس خودت باید قضاوت کنی، گوالچمی. بدن سفت نشده، توی صورتش هنوز خون جریان داره، چشم هایش گود نیفتادن. این شرایط رو چطور نمی بینی؟» مرد ایلیاتی گفت: «ولی نه نفس میکشه و نه ضربان قلب داره.» اون در لبه ی مرگ قرار دارد، ولی هنوز از رودخانه ی سیاه نگذشته.» ریولیشن هر دو دستش را روی صورت پادشاه گذاشت. گوالچمی پرسید: «چکار میکنی؟» ریولیشن دستور داد: «ساکت باش!» چشم هایش را بست. ذهنش شناور شد، با آتر پیوند خورد، از سنگی که در دست داشت نیرو گرفت. «تاریکی، نا امیدی و یک تونل از سنگ سیاه… یک هیولا… هیولاهای زیاد… یک مرد، بلند قامت و قوی هیکل…»
ریولیشن جیغ کشید و به سمت دیگر اتاق پرتاب شد، جلوی ردایش پاره شده بود، از جای چنگال بر روی سینه اش خون بیرون می زد. گوالچمی بر جایش میخکوب شده بود. ریولیشن آرام از جایش بلند شد. گوالچمی زیر لب گفت: «یا میترای عزیز.» ریولیشن سنگ را برداشت و روی سینه اش گذاشت، زخم بلافاصله بهبود یافت. گفت: «اونا روح آتر رو بردن.» کی؟» دشمن، گوالچمی: واتان.» «باید نجاتش بدیم.» ریولیشن سرش را به نشانه ی نفی تکان داد. «این کار به قدرتی بیشتر از قدرت من نیاز دارد. تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که از بدنش مراقبت کنیم. تا موقعی که زنده است امید وجود داره.» «یک بدن بدون روح چه فایده ای داره؟»
- حجم فایل : 49 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 388 ص