فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب آوای گرسنگی اثر ژان ماری گوستاو لوکلزیو pdf
اتل چنین می پنداشت که در آسمان شناور است. ابرها را دوست داشت، روی ماسه در میان تپه ها دراز میکشید و به گذر سبک و آزاد ابرها خیره میشد. به فضایی که طی کرده بودند، به وسعت اقیانوسها و دشتهای پهناوری که پشت سر گذاشته بودند تا به او برسند، فکر می کرد. ابرها، نه چندان دور، بر روی هم میلغزیدند، مثل حبابهای سپیدی که گاه به هم اعتراض میکردند، گاه با هم متحد میشدند و گاه از هم دور میشدند.
در میانشان ابرهای دیوانه ای هم بودند که میخواستند از تکه ابرهای پنبه ای دیگر بگذرند. زمین زیر ابرها چنان کند در حرکت بود که هر کسی را دچار سرگیجه میکرد. گردش امواج بر روی ساحل مثل موتوری در حال کار بود که سطح دریا را به جلو میراند و به طرز مقاومت ناپذیری جهان را واژگونه میکرد. سپس ابری خاکستری و سپید پدیدار میشد و خورشید را از دیده اش پنهان میکرد.
اتل کوسه ای را با سری بزرگ مشاهده کرد که دم کوچکش را در آن سوی بدنش تکان میداد. ماسه های تپه، اتل را احاطه کرده بود و در خود میفشرد و به آرامی محبوسش میکرد. هر حرکت باد، چون ضربه شلاقی بر صورت و ساق پایش، بدنش را مورمور میکرد. خیال میکرد به این دریا و ساحل تعلق دارد و هرگز آن را ترک نخواهد کرد. جایگاهش در بالای تپه در میان ساحل سپید و خشک بود. آنجا که دریا را به آن راهی نبود، همان جا که گیاهان ساحلی میرویند.
در آن تابستانی که دوازده ساله بود، برای اولین بار عاشق پسری شده بود و حالا نامش را هم از یاد برده بود. پسر پانزده تا شانزده سال داشت و وقتی به او نزدیک میشد، دلش میلرزید. آن روز هم ابرها این چنین در حرکت بودند و گرما را در درون خود حس میکرد. چیزی ناشناس؛ نوعی اضطراب در وجودش رخنه کرده بود. با دوستانش همه با هم برنامه ریخته بودند. قرار بود با هم با دوچرخه از میان مزارع از این ده به آن ده بروند، در ساحل بخوابند و اگر باران میبارید در کلبه ای پناه بگیرند.
پسران و دختران شهرهای اطراف -شهر پولدو یا بگمیل- بودند. اتل با خانواده اش در پانسیون مادام لیو، سکونت داشت. آن تابستان اولین بار با لوران فلد صحبت کرده بود. لوران فلد با خواهر و خاله اش در ویلایی اجاره ای کنار دریا سکونت داشت. در ابتدا اتل او را خجالتی یافته بود، بی هیچ دلیلی از خجالت سرخ میشد. در آن تابستان اتل کماکان با اگزنیا احساس صمیمیت میکرد. همه چیز در او با اگزنیا متفاوت بود.
- حجم فایل : 33 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 146 ص