فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب اتاق جیکوب اثر ویرجینیا وولف pdf
کنتس راکسبیر آن سرِ میز، تک و تنها با جیکوب نشسته بود. شامپاین حاضر بود و غذا مهیا. کنتس لوسی با اشتها غذا میخورد. بینیاش به شدت به بو حساس است، به نوعی خود در جستجوی آن است. لب زیرینش با خطی سرخ، متورم به نظر میرسید. چشمانش ریز، ابروهایی حنایی رنگ و غبغبی بزرگ داشت. پشت سرش پنجره رو به میدان گراسونور باز میشد.
مال پرات ایستاده بود و گل بنفشه میفروخت. خانم هیلدا توماس دامنش را بالا میکشد و از خیابان عبور میکند. یکی اهل والورث و دیگری از پوتنی؛ هر دو جوراب ساق بلند مشکی پوشیده بودند. با این تفاوت که خانم توماس، پالتوی خزی روی دوشش انداخته بود و دوشیزه راکز بیرا خوش پوشتر به نظر میرسید. مول شوخ طبع بود، اما گستاخ و لجباز؛ کمی هم احمق. هیلدا توماس با گوشه و کنایه سخن میگفت.
کاسههای پایهدار در سالن پذیرایی و پنجرهها بسته بودند. دوشیزه راکسبیر با ابهت خاصی چاقو در دست گرفت و خیلی با صلابت تکه مرغش را برید و از جیکوب شخصاً عذرخواهی کرد. از باکسل سرپیشخدمت پرسید: «کیست که میآید؟» – درشکه دوشیزه فرتلمیر است بانوی من. یادش آمد که برای اطلاع از سلامتی ارباب نامهای به او بنویسد. جیکوب با خود اندیشید که چه پیرزن گستاخیست. شراب روح بخش بود.
به خودش میگفت “پیرزن” – «باعث افتخار است که با یک پیرزن ناهار را صرف کنم» که بسیار هم از او تمجید میکند. درباره جوزف چامبرلین و آشنایی قبلیاش با او صحبت کرد. گفت جیکوب باید به دیدار یکی از افراد مشهور زمانه خود برود. سپس دوشیزه آلیس به همراه سه سگ که قلادهشان را به دست داشت وارد شد، جکی به سوی مادربزرگش خیز برداشت تا او را ببوسد، باکسل با تلگرامی وارد شد و جیکوب هم سیگاری برداشت.
پیش از آنکه درشکه بایستد، اسب سرعت کم کرد، پریشان شد، منحرف شد، دوباره آرام گرفت، به راه شد، خیز برداشت و کمی آن طرفتر ایستاد. زمین و زمان در هم پیچید. گویی راکب و مرکب یکی شده بودند و این سوار بود که خود میتاخت، هوا را میشکافت و پیش می رفت، دشت فراخ، بدن ورزیده و عضلانی، هنوز تویی که میتازی، آرام و خاموش، چشمها نافذ. جوش و خروش آرام گرفت.
- حجم فایل : 40 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 180 ص