پیش نمایش
دانلود کتاب اتاق فرار اثر مگان گلدین pdf
وینسنت بعد از مراسم یادبود لوسی، برای سرزندگی و پشت سر گذاشتن غم، به رسم ایرلندیها اعضای تیم را – از تحلیلگران و کارآموزهای سال اولی گرفته تا اصلی ترین افراد – با یک ایمیل به کافه دعوت کرده بود. «برای آن عزیزانی که همکاری نزدیکی با لوسی داشتند فرصت مناسبی است تا در کنار هم با او خداحافظی کنند و یادش را گرامی بدارند.»
بخش بدبین ذهنم معتقد بود که همه این مراسمها زیر سر بخش تأمین نیروی انسانی بود. قطعاً آنها شیوه نامه هایی در خصوص نوع رفتارشان هنگام مرگ هریک از کارمندان داشتند. این اولین و آخرین کارمند استنهوپ نبود که میمرد، پیش از لوسی هم افرادی بودند که یا خود را در پارکینگ با دود ماشین خفه کرده بودند یا با ماشین به درخت کوبیده بودند. سؤال اصلی این بود که این اتفاقها عمدی بود یا تصادفی؟
این آخری هنوز مشخص نبود که تصادفش به دلیل خستگی زیاد بعد از صد ساعت کار در هفته بود یا خودکشی. زمانی که عکس لوسی را بعد از مراسم جمع کردند تازه مرگش باورم شد. آن موقع بود که یخ روحم آب شد و به اشکها اجازه سرازیر شدن داد. بعد از مراسم که به شرکت برگشتم، میز لوسی کاملاً مرتب و خالی از هر وسیله ای بود. تنها یک تقویم با نقل قولهایی از سان تزو که آن را به میز چسبانده بود، آنجا دیده میشد.
وقتی از لوسی پرسیدم چرا تقویم دو سال پیش را دارد در جوابم گفت که هدیه وینسنت بود. به لوسی گفته بود که در وال استریت نقل قول کردن از تزو بسیار مورد پسند است؛ فرد را کار درست جلوه میدهد. اما درواقع لوسی تنها کسی بود که واقعاً سان تزو میخواند و دستورهایش را در زندگی و کار اجرا میکرد، برای همین هم خیلی کاردرست بود. مرور این خاطرات بغضم را ترکاند. سریع خودم را به سرویس بهداشتی رساندم.
در یکی از دستشویی ها آنقدر گریه کردم تا سرانجام رد باریکی از ریمل روی صورتم به جا ماند. باید خودم را مرتب میکردم. در آینه چشمهای قرمز و صورت لاغرم را نگاه کردم. حتی با وجود رژلب باز هم دل شکسته و آسیب پذیر به نظر میرسیدم. وقتی برگشتم، حتی تقویم سان تزو هم آنجا نبود. آخرین رد لوسی هم از بین رفته بود.
- حجم فایل : 61 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 315 ص