
پیش نمایش
دانلود کتاب امید در تاریکی اثر ربکا سولنیت pdf
گاهی همهچی تیره میشه.
نه چون یه اتفاق وحشتناک افتاده،
بلکه چون اون نور کوچیک ته ذهنمون، کمسو شده.
و توی این تاریکی، گمگشتن، راحتترین کاره.
من خودم اون روزا رو یادمه.
وقتی اخبار پر بود از جنگ، نابودی، شکست، فساد…
و حتی حرفزدن از “امید” یه جور شوخی تلخ بهنظر میرسید.
تا اینکه یه جمله از سولنیت رو خوندم:
«امید، نه ایمان به موفقیت قطعی، بلکه اعتقاد به اینکه آنچه انجام میدهی اهمیت دارد.»
و همون شد اولین جرقه.
معرفی کتاب – امیدی که فریاد نمیکشه، ولی جا نمیزنه
نویسنده کیه؟
ربکا سولنیت، نویسنده و مورخ فرهنگیه.
از اونایی که با کلمهها، راه میکشن وسط بیراههها.
از محیطزیست گرفته تا سیاست، از جنسیت تا تاریخ اعتراضات مدنی.
ولی توی این کتاب خاص، یه جور صدای درونی رو میشنوی.
صدای آدمی که وسط اینهمه تاریکی، با من و تو حرف میزنه.
دربارهی کتاب
«امید در تاریکی» یه مانیفست نیست.
یه مشاوره روانشناسی هم نیست.
یه جور دعوتنامهست.
دعوت به دیدن نقطههای نوری که اغلب نادیده میگیریم.
کتاب دربارهی اینه که چطور تغییرات واقعی، اغلب توی سکوت و بیصدا اتفاق میافتن.
و چطور اون لحظهای که تو فکر میکنی شکست خوردی، ممکنه شروع یه تغییر باشه.
اولین مواجهه – اونجایی که امید، معنیدار شد
چی شد که رفتم سمت این کتاب؟
وقتی اوضاع اقتصادی خراب بود، جنگها بالا گرفته بود، و آدمای اطرافم یکییکی امیدشونو میباختن.
خودمم حس میکردم داریم میریم ته یه دره.
یه شب که دیگه حوصله هیچی رو نداشتم،
یه دوست، یه خط از کتاب رو فرستاد:
«ما زندگیهامون رو در تاریکی میسازیم، همانجا که آینده هنوز شکل نگرفته.»
یه لحظه همهچی وایساد.
گفتم اینو باید بخونم.
ساختار کتاب – نه خطی، نه پیشبینیپذیر، ولی زنده
کتاب چطوره؟
یه سری یادداشت، خاطره، تحلیل، روایت تاریخی.
از جنبشهای مدنی تا اعتراضات بیصدا.
از چهرههای سیاسی تا لحظههای گمشده.
نوشتههاش مثل موزاییک کنار همن،
نه برای اینکه یه الگوی ساده بسازن،
بلکه تا یادت بندازن که امید، همیشه شکل مشخصی نداره.
مثالهایی که هنوز ته ذهنم مونده
جنبشهایی که موفق شدن، ولی هیچکس نفهمید
سولنیت دربارهی جنبشهایی حرف میزنه که تو ظاهر شکست خوردن،
ولی چند سال بعد، بذر همونا شدن تغییرات بزرگ.
مثل اعتراضات زنها تو دهه ۷۰ یا کمپینهای زیستمحیطی که تو سکوت، قوانینو عوض کردن.
روایتهای بیصدا
یکی از بخشایی که خیلی روم اثر گذاشت، داستانهایی بود که سولنیت از آدمای معمولی تعریف میکرد.
آدمایی که اسماشون هیچوقت تو اخبار نمیاد، ولی یه کار کوچیکشون، یه تغییر بزرگ ساخت.
حرفهای سولنیت که باهام موند
-
«امید، جایی زاده میشه که چیزها ممکن هستن، نه حتماً قطعی.»
-
«گاهی بزرگترین پیروزیها، پیروزیهایین که نمیفهمیم اتفاق افتادن.»
-
«ما نمیدونیم آینده قراره چی بشه، و این یعنی جا برای دخالت ما هست.»
تجربهی شخصی – وقتی این کتاب نگذاشت تسلیم شم
یه زمانی بود که تو کاری که میکردم، حس بیهودگی داشتم.
یه پروژه فرهنگی که کلی انرژی گذاشته بودم روش، بینتیجه موند.
فکر میکردم شکست خوردم.
ولی تو همون دوران، یه پاراگراف از این کتاب رو خوندم که گفت:
«گاهی شما اون بذر رو میکاری، ولی شکفتنش رو یکی دیگه میبینه.»
یههو یخ زدم.
فهمیدم همهچیز به نتیجهی فوری ربط نداره.
اگه چیزی درسته، ادامهش بده، حتی اگه صدایی ازش نیاد.
این کتاب به چه درد چه کسایی میخوره؟
-
اگه ناامیدی پوست دومته، ولی هنوز یه تهصدا تو وجودت میگه “شاید…”
-
اگه اهل فکر کردن به سیاست و تغییرات اجتماعیای، ولی از شدت تیرگی بریدهای
-
اگه دنبال یه کتاب انگیزشی کلیشهای نیستی، بلکه دنبال یه صدای واقعیای
-
اگه خستهای، ولی نمیخوای تموم کنی
چرا این کتاب، یه کتاب معمولی نیست؟
چون امید رو مثل یه شعار مصرفی نمیبینه
-
توش از مبارزه حرف میزنه، اما قهرمانسازی نمیکنه
-
از آینده میگه، اما نمیگه قراره همهچیز خوب شه
-
از رنج میگه، اما نمیذاره اون رنج، نقطهی پایان باشه
-
امید رو نمیفروشه؛ پیداش میکنه، توی دل اتفاقاتی که معمولاً کسی نمیبینه
پایانی که از جنس شعر نیست، ولی از جنس زندگیه
بعد از خوندن «امید در تاریکی»، هنوزم وقتی دلم میگیره،
نمیرم دنبال نورهای درخشان.
چشمامو میبندم و سعی میکنم اون نقطهی ریز رو پیدا کنم.
همون نقطهای که فقط وقتی نگاه کنی، پیداش میکنی.
شاید کوچیک باشه.
شاید بیصدا باشه.
ولی هست.
و اگه هست، پس هنوز بازی تموم نشده.
- حجم فایل : 29 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 155 ص