
پیش نمایش
دانلود کتاب بندها اثر دومنیکو استارنونه pdf
کتاب «بندها» اثر دومنیکو استارنونه، یه داستان کوتاه و فشردهست دربارهی زندگیِ بعد از خیانت، دربارهی بُریدنهایی که صدا ندارن، اما تا سالها میمونه.
استارنونه با نثری دقیق و بیرحم، ما رو میبره وسط یک رابطهی زناشویی فرسوده، اما نه از اون مدلهایی که داد و فریاد دارن.
نه.
اینجا، همه چی تو نگاها، تو جملههای ناتمام، توی راه رفتنهای بیهدف تو اتاقه. و همین سکوتها، بیشتر از هر فریادی، آدمو خرد میکنن.
خلاصهای از داستان
همهچیز با یک نامه شروع میشه، ولی پایان، از سالها قبل نوشته شده
ما با نامهای روبهرو میشیم از یه زن به شوهرش، که خیانت کرده.
نامه سرد نیست، داغ هم نیست.
یه جور درماندگی خونسرده.
زن، با تمام وجودش تلاش کرده که بفهمه چرا، اما تهش فقط مونده با بچهها، با تنهایی، و با یه عالمه سؤال بیجواب.
بعدش روایت عوض میشه. شوهر برمیگرده، ولی چیزی مثل قبل نمیشه.
سالها بعد، بچهها بزرگ شدن، ولی خونه هنوز یه جور فضای سنگین داره.
و اینجاست که ما متوجه میشیم: بندها، همیشه فیزیکی نیستن.
شخصیتها – آدمهایی معمولی، اما دقیقاً همین معمولی بودن، ترسناکه
👨 مرد – فراری از خودش، نه فقط از خانواده
اون آدمیه که یهدفعه از همهچی دل میکنه. زن، بچه، خونه. ولی نه با فریاد، نه با انفجار. فقط میره.
برمیگرده، اما نمیتونه دوباره وصل بشه.
انگار یه جایی اون وسط، یه چیزی از بین رفته… نه قابل ترمیمه، نه حتی قابل توضیح.
👩 زن – گیر کرده بین خشم و تحمل
اون تو نامهش مینویسه که «حالا دیگه باید زنِ عاقل و صبور بشم.»
اما پشت این جمله، یه دنیا تنهایی و قضاوت خوابیده.
نه به خاطر اینکه فقط خیانت شده، بلکه چون سالها وانمود کرده چیزی نشده.
🧒 بچهها – نسل بعد، زخمیِ چیزی که نگفته شده
سالها بعد که بچهها برگشتن به خونه، رابطهها مصنوعیان.
یه لایهی یخ هست بین همه.
و اینجا کتاب بهت نشون میده که خیانت، فقط بین دو نفر اتفاق نمیافته.
موجش، نسل بعدی رو هم با خودش میبره.
ساختار روایی کتاب – پارهپاره، ولی بهشدت حسابشده
استارنونه ساختار کتاب رو مثل یه پازل نوشته.
یهجا از زبان زن، یهجا مرد، و بعد، از دید بچهها.
هیچکدوم کامل نمیدونن چی شده.
ولی تو، بهعنوان خواننده، اون وسط کمکم تصویر کاملو حس میکنی—not از روی گفتهها، بلکه از روی نگفتهها.
تمهای اصلی کتاب
💔 خیانت، پایان نیست؛ یه شروع تلخه برای وانمود کردن
استارنونه نشون میده که گاهی موندن، سختتر از رفتنه.
زن موند، مرد برگشت، ولی رابطهای که یهبار شکسته، حتی اگه چسب بخوره، صداش عوض میشه.
🧊 سکوتهای روزمره، قاتلهای بیسروصدا
تو این کتاب، سکوت از هر فریادی خشنتره.
فقط کافیه ببینی وقتی بچهها تو خونه قدم میزنن، چطوری نفسشون تو گلو گیر میکنه.
کسی چیزی نمیگه، ولی همه میدونن همهچی از هم پاشیده.
🧷 بندهایی که هنوز وصلمون میکنن، ولی دیگه نمیکشن
همون «بند»هایی که اسم کتابه، دقیقاً همینان:
نمیذارن جدا بشیم، ولی اون حس پیوند و صمیمت هم دیگه نیست.
یه جور پیوند پوسیده.
این کتاب برای کیه؟
-
برای کسایی که فکر میکنن داستان خیانت، فقط یه اتفاقه—not یه زنجیرهی درونی
-
برای خوانندههایی که از داستانای پرحادثه خستهان و دنبال سکوتهایی هستن که حرف میزنن
-
برای هرکسی که میدونه موندن، همیشه از رفتن شریفتر نیست
بندها پاره نمیشن، فقط محکمتر نمیشن
ته این کتاب، خبری از اشک یا آشتی نیست.
فقط یه حس پوچی هست، یه جور بیرمقی تلخ.
ولی تلخیاش هم واقعیـه.
چون استارنونه نمیخواد تسکینت بده. میخواد نشونت بده که چی میمونه، وقتی چیزی تموم نمیشه ولی ادامه هم پیدا نمیکنه.
تو خودتو میبینی، یا شاید رابطهی پدر و مادرتو، یا دوست قدیمیای که سالهاست دیگه حرف نزدین…
و فقط میپرسی:
“واقعاً اینا هنوز بندن؟ یا فقط عادت؟”
- حجم فایل : 36 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 173 ص