فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب بیرق انگلیس اثر ایمره کرتس pdf
راه پله ای می بینم که دیری نمی پاید مرد به بالارفتن از پلکانش تعجیل خواهد کرد، آن هم با خیالی تخت، لنگه ی همان وهم زدگانی که وادارش (وادارم کرده بودند به گفتن «من روزنامه نگارم» که چه با چنان چشمه ای از خودبزرگ بینی، به دیگرسخن، به خودی خود راه پله را هم زیر بال و پر داشت، آن راه پله ی دراز تابه حال ناموجود، بی هیچ اگرومگری، از واقعیت آن زمان حکایت می کرد، از واقعیت دفتر تحریریه ای واقعی، روزنامه نگاران خدابیامرز، روزنامه نگاری قدیم قبل ترها، و حال وهوا و واقعیتی که این همه را در برداشت.
باربری چلاق، «پسره ی پادو»ی كذاوكذا، یا درست ترش آنکه، پیک تحریریه، آدم طرفه ی تحفه ای را می بینم که در آن ایام، به صرف خدمات طرفه ی تحفه ای که ارائه می کرد، همچنان طرفه ای بود بس تحفه، تروفرز لنگ لنگان، با همان شوروشوقی که بین اتاق های تحریریه دست نویس ها و نمونه های چاپی را می برد و می آورد و به پادویی پیش پا افتاده اما واجب می پرداخت، کفگیر که ته دیگ می خورد آماده بود تا در مقام قرض دهنده ی آخرالدوای وام های نقدی (کم بهره) نقش ایفا کند؛ بعدها همین آدم به رنگ معاون سردبیری درآمد قدرقدرت، جبار، عنق، چنان به جلد نخوت فرورفت که نظیرش تنها در رمان های کافکا و همانا واقعیت سوسیالیستی كذاوكذا برایمان آشنا.
اول پاییزی در یک این چنین صبحی، که نه، بیشتر به این می خورد موقعش موقعی باشد دوروبر پیش ازظهر، موقعی به احتمال قریب به یقین حول وحوش دکرشندوی گام به گامی از داداردودور پرهیاهوی بدرقه ی راه چاپخانه، همان «ضرب الاجل» معرف حضور، در همان لحظه های کسالت بار خمودی ناشی از حس خاصی که اسمش را گذاشته اند آسودگی، به یکباره یکی از تندنویس های دفتر تحریریه درآمد از من پرسید برای کدام تئاتر بلیت یامفت می خواستم.
- حجم فایل : 31 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 50 ص