فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب بیست زخم کاری اثر محمود حسینی زاد pdf
مرد در را که باز کرد، هوای شبماندهی اتاق نیمه تاریک رفت عقب، خورد به پردههای کیپ کشیدهشدهی پنجره، خط باریک نور بین پردهها موج برداشت و هوا برگشت و بوی تهماندهی عطرِ پریدهای را داشت. زن انگار تمام شب را غلت و واغلت زده باشد، افتاده بود بین ملافهها و روانداز و بالشهای درهم. دیشب دیر اومدی؟ آره. الان هم داری میری؟ آره. زن غلتی زد و به پشت دراز کشید و بعد تنه را بلند کرد و درجا نشست. کاش همهی دلالها دکوپُز تو رو داشتن. مرد جواب نداد. زن در نیمهتاریکِ اتاق نگاهی انداخت به مرد، دستهایش را دراز کرد، ملافهی اطلسِ صورتیرنگ را چنگ زد و کشید روی تن و سرش و به پشت افتاد روی تشک.
دوباره هوای ایستاده تکان خورد و دوباره باریکهی نور بین پردهها لرزید و دوباره تهماندهی عطر پراکنده شد در هوا. زن دستها را از حاشیهی ملافه برداشته بود. اطلسِ صورتی در هوا بلند شده، ورم کرده بود و آرام فرو میریخت بر پست و بلندِ پیکر زن. چهقدر لاغر شده! بیتالله دوید. سوییچ اتومبیل را داد به مرد که داشت میرفت سمت اتومبیلش. رفتم بنزین زدم. پُره آقا. تشکر مرد را شنید و دوید درِ باغ را باز کند. اتومبیل از باغ رفت بیرون و پیچید به خیابان باریک پُردرخت و در سایهی غلیظ درختهای دو طرف خیابان رفت و از سایه درآمد و از روی پل باریک روی رودخانه گذشت و وارد جادهی کلاردشت به مرزنآباد شد که غرق آفتابی بود درخشان.
- حجم فایل : 28 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 203 ص