فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب تبصره ی 22 اثر جوزف هلر pdf
تنها کسی که در گردان، رنگ آن موزهای سرخ مایلو را دید آرفی بود که دوتاشان را به خاطر پیمان اخوتش با یکی از افراد ذی نفوذ در ستاد پشتیبانی به دست آورده بود، آن هم وقتی که موزها رسیده بودند و رفته رفته از طریق مجاری متداول بازار سیاه سرازیر میشدند به ایتالیا، و همین آرفی هم بود که آن روز عصر که نیتلی بعد از چندین هفته جست وجوی بی حاصل بالاخره نشمه اش را پیدا کرد و دوباره با وعده نفری سی دلار او و دوتا از دوستانش را آورد به آپارتمان افسران همراه یوساریان آنجا بود.
آرفی به آرامی متذکر شد «نفری سی دلار؟» و در همان حال به سان خبره های لجوج این کار هر سه را با شک وارسی و برانداز اضافه کرد «سی دلار برای این قواره ها زیاده ها. تازهش هم من به زندگیم بابت این کار پول ندادهم.» نیتلی بلافاصله خاطر جمعش کرد «من که نخواستم تو پولش رو بدی. من پول همه شون رو میدم. فقط ازتون میخوام که اون دوتای دیگه رو شما ببرید. کمکم نمیکنین؟»
آرفی به حالتی از خودراضی پوزخند زد و سرِ گرد و لطیفش را تکان داد: «لازم نیست کسی پول آقا آرفی رو بده، هر وقت که بخوام هر چیزی رو که بخوام، خودم گیر میارم. مسئله اینه که الان اصلاً توی حال و هواش نیستم.» یوساریان پیشنهاد کرد «چرا پول سه تاییشون رو نمیدی و بعدش اون دوتای دیگه رو بفرستی برن؟» نیتلی، ضمن نگاهی مضطرب به نشمهاش که مدام به او خیره بود و هنوز هیچ نشده شروع کرده بود به غرغر کردن، جواب داد:
«چون اون وقت نشونده من عصبانی میشه که چرا واسه پولش ازش کار می کشم میگه اگه واقعاً دوستش داشته باشم میفرستمش خونه و از بقیه کار میکشم» آرفی لاف زد که «من یه فکر بهتر دارم. بهتر نیست سه تاییشون رو تا بعد از ساعت منع عبور و مرور نگه داریم اینجا و بعد تهدیدشون کنیم که اگه همه پولهاشون رو بهمون ندن میندازیمشون تو خیابون؟ حتا میتونیم تهدید کنیم که از پنجره پرتشون میکنیم پایین.»
نیتلی مات و مبهوت شده بود؛ «آرفی!» آرفی خجل گفت «فقط خواستم کمک کرده باشم. آرفی همیشه سعی داشت به نیتلی کمک کند چون پدر نیتلی پولدار و شخصیتی برجسته بود و دقیقاً در موقعیتی قرار داشت که میتوانست بعد از جنگ به آرفی کمک کند.
- حجم فایل : 90 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 601 ص