فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب جنگل سایه ها اثر فرانک تیلیه pdf
یک ماهی می شد که نامه هایی بی نام ونشان خطاب به « خانم و آقای میلر » صندوق پستی شان را پر می کرد. برخلاف کتی، داوید مدام به آن ها فکر می کرد. وسایل و شیشه های زباله های ارگانیک را در چمدان هایی آلومینیومی گذاشت. بوی زننده فرمالدهید ــ بویی تند و واقعاً آزاردهنده برای افراد ناآشنا ــ تقریباً داشت از بین می رفت. مارگریت تسبیح چوبی اش را بین دستانِ گره خورده اش گرفته بود و در آراسته ترین پیراهنش، آرام به نظر می رسید. زیبا مانند سکه ای نو. دخترش می توانست وارد شود. داوید با لحنی احترام آمیز گفت: « من هنوز باید موهایشان را شانه کنم، اما اگر شما مایلید، می توانید این کار را انجام دهید. »
زن عقب گرد کوچکی کرد و خودش را با جلیقه اش خوب پوشاند. سپس به سمت مادرش رفت. داوید متوجه هاله آشنایی از آرامش پشت اشک ها شد و این نشان می داد که کارش را درست انجام داده است. انعام را ترجیح می داد ولی خب یک حرف، یک نگاه، یک لبخند ساده هم کفایت می کرد. درضمن، پول، آن هم در چنین موقعیتی!… آدم باید یاد بگیرد که با متانت… و حرفه ای رفتار کند. زن درحالی که برس را در دست می گرفت، زمزمه کنان گفت: « انگار دارد چرت می زند. » داوید خم شد تا در شانه کردن موها همراهی اش کند. همیشه باید اولِ کار کمی به طرف کمک می کرد. نزدیک شدن به مُرده کار ساده ای نیست، تماس پیدا کردن با او که دیگر اصلاً.
اما کم کم حرکات خودشان می آیند. آخرین ارتباط مادر و دختر. شاید صمیمانه ترین و غم انگیزترین لحظه زندگی. داوید همین که بیرون رفت، تلفن همراهش را برداشت تا با کتی تماس بگیرد. می خواست بداند قضیه از چه قرار است. میس هاید قرار بود در نامه بعدی اش چه ابتکاری به خرج دهد؟ آیا به نامه بلیتی پیوست می کرد تا داوید « درحالی که به او فکر می کند » به تئاتر برود؟ عکسی از غروب آفتاب، « جایی که روزی باهم به آنجا خواهند رفت » می فرستاد؟ یا شاید هم مثل همیشه فقط تهدید؟ درنهایت نظرش عوض شد. حرفِ نامه ها را پیش کشیدن، انداختنِ آتش در انبار باروت بود.
- حجم فایل : 66 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 297 ص