پیش نمایش
دانلود کتاب حسرت اثر آدام فیلیپس pdf
«بازی کردن نقش دیوانگان» عنوان سخنرانی من در آکادمی موسیقی بروکلین بود تا فصل جدیدی را از سه نمایشنامه با موضوع دیوانگی به دست دهم؛ نمایشنامههای مکبث و شاه لیر شکسپیر و نمایشنامۀ یادداشتهای یک دیوانۀ دیوید هولمان که از کتاب گوگول به همین نام اقتباس شده است. این سخنرانی دقیقاً زمانی نوشته شد که این کتاب هم به پایان رسیده بود.
و در واقع میتوان گفت که پیرامون بسیاری از دغدغههای همین کتاب بود. دیوانگی، و بازی کردن نقش دیوانگان، بهوضوح در مورد ناکامی، در مورد نگرفتن مطلب، در مورد قسر دررفتن، در مورد خود را خلاص کردن، و در نهایت در مورد رضایتمندی است. اما «دیوانگی» کلمهای است که ما برای یک زندگی نازیسته به کار میبریم، یا برای زندگیای که آن را بهطرز عجیب و غریبی محدود کننده زیستهایم ـ دستکم از نگاه آنهایی که خود را عاقل میانگارند.
اینکه به خود در مقام فردی عاقل نگاه کنیم میتواند بینهایت دلگرمکننده باشد، اما درعینحال میتواند بهشدت گمراهکننده هم باشد، و بهواقع بازدارنده. بخشی از دهشت ناشی از آنچه که دیوانگی خوانده میشود، از آن روست که دیوانگی یکی از زندگیهای نازیستۀ ما را مینمایاند، چیزی که ممکن بود برای ما اتفاق افتاده باشد، یا چیزی که میتوانست تنها راهحل شرایط وخیم زندگی باشد، یا حتی وسوسهای باشد که ناگزیر بودهایم از آن اجتناب کنیم.
وقتی به زندگیهایی میاندیشیم که ممکن بود داشته باشیم، متوجه زندگیهایی میشویم که آسودهخاطریم که آنها را از کف دادهایم، و همچنین متوجه بسیار زندگیهای دیگری ـ نسخههای بسیار بیشتری از خودمان ـ میشویم که شاید خیلی در مورد آنها مطمئن نباشیم. «بازی کردن نقش دیوانگان»، فارغ از چیزهای دیگر، در مورد این تمایز نیز هست، تمایزی که همیشه قادر نیستیم قائل شویم.
عنوان سخنرانی «بازی کردن نقش دیوانگان» به من پیشنهاد شده بود، و من هم آن را پذیرفتم، چراکه مرا به یاد طعنۀ معروف گور ویدال به ریگان انداخت که گفته بود ریگان «رئیسجمهور بازیگر» است؛ گویی که اتفاقی برای رئیسجمهور واقعی افتاده باشد و ریگان بهصورت موقت جای او را گرفته باشد و کارهای او را انجام دهد. گویی یک رئیسجمهور واقعی وجود داشته ـ شاید بیمار بوده یا ربوده شده بوده یا حتی به قتل رسیده بوده است.
اما فردی میبایست نقش او را موقتی بازی کند. کسی، بنا به ضرورت، باید جای او را پر کند. و مطمئناً، اگر قبلاً بازیگر بوده باشید، همانطور که ریگان نیز بود، آنوقت برای بازی کردن نقش رئیسجمهور مهیاتر خواهید بود. یا شاید هم نه، ممکن است باعث شود که مصنوعی بازی کنید، یا خیلی سَبْکزده و صناعتپیشه به نظر برسید، و یا آنقدر خوب در نقش فرو بروید که مردم مظنون شوند. شاید طوری رفتار کنید که انگار برای این نقش زاییده شدهاید…
یا این نقش اصلاً برای شما ساخته شده است، مثل احساسی که یک غاصب دارد، یا یک بازیگر ذخیره که خوششانسی آورده است، یا در واقع دیوانهای مانند پوپریشچینِ گوگول. در همین ابتدا باید به این نکته توجه کرد که از هر یک از قهرمانان این سه نمایشنامۀ بسیار متفاوت، خواستهاند که قدرتمندتر از آنی شوند که حس میکنند اکنون هستند، یا دستکم در خود احساس ناتوانی میکنند.
همۀ آنها بهخاطر اینکه بهاندازۀ کافی بهشان توجه نشده است، دچار مشکل شدهاند و در نتیجه، رفتار عجیبی از خود بروز میدهند (در اینجا لازم بود دربارۀ این امر هم صحبت شود، مبادا که از قلم بیفتد). پوپریشچین فریاد میزند: «آنها به من توجهی نمیکنند، آنها مرا نمیبینند، آنها به من گوش نمیدهند. مگر من چهکارشان کردهام؟ … آنها از من بیچاره چه میخواهند؟ من که چیزی ندارم.»
- حجم فایل : 43 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 205 ص