فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب دختر پنهانم اثر النا فرانته pdf
آدمهایی که به باران آبشاروار نگاه می کردند و بچه هایی که با شادمانی وحشت زده ای از نور رعدوبرق، پس از آن جیغ می کشیدند، احاطه ام کرده بودند. خودم را تقریبا در آستانه در ورودی جای دادم تا فقط نسیم خنک به من بخورد و سعی کردم به اعصابم مسلط شوم. در نهایت چه کاری کرده بودم که بخواهد وحشتناک باشد؟ سال ها قبل دختری بودم که احساس می کرد از دست رفته است. این درست بود. تمام امیدهای جوانی ام به نظرم می رسید از دست رفته باشند. به نظرم می رسید که دارم به سرعت به عقب برمیگردم به سمت مادرم، مادربزرگم، زنجیره زنان لال و خشمگینی که از آنجا می آمدم. موقعیت های از دست رفته.
جاه طلبی هایم هنوز شعله ور بودند و از بدن جوانم و از تخیلم که پروژه پشت پروژه اضافه می کرد، پروار می شدند. احساس می کردم که شور و اشتیاق خلاق من دائما بیشتر به خاطر ارتباطاتی که در دانشگاه ها بود و فرصت طلبی های ممکن شغلی که وجود داشت، محروم می ماند. به نظرم می رسید که در ذهن خودم حبس شده ام، بدون این که امکانش باشد تا خودم را امتحان کنم. عصبی بودم. اتفاقات کوچک هشداردهنده ای پیش آمد که رفتارهایی عادی از روی نارضایتی، یا میل به تخریب نمادینها نبودند، بلکه چیزی بیشتر از آن بودند. حالا اینها اتفاقاتی هستند که قبل و بعدی ندارند، دائما به ترتیبی متفاوت به یادم می آیند.
برای مثال یک بعدازظهر زمستانی داشتم در آشپزخانه درس می خواندم، ماه ها بود که داشتم روی مقاله ای کار می کردم و با آن که کوتاه بود موفق نمی شدم تمامش کنم. هیچ چیز با هم جور در نمی آمد، فرضیه ها در ذهنم تکثیر می شدند. می ترسیدم که همان استادی که من را تشویق کرده بود که آن را بنویسم دیگر من را برای چاپ آن کمک نکند و ردم کند. مارتا داشت زیر میز نزدیک به پاهایم بازی می کرد. بیانکا کنار من نشسته بود و با تقلید حرکات و قیافه من تظاهر به خواندن و نوشتن می کرد. نمیدانم چه اتفاقی افتاد. شاید با من حرف زده بود و من به او جواب نداده بودم.
- حجم فایل : 67 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 156 ص