فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب دخترانی با آینده های روشن اثر تریسی دامبمایر و وندی کاتزمن pdf
برایان پوزخند زد و اتاق را برانداز کرد و گفت: «چه جالب بعضیها به نتفلیکس و چیل نیاز دارند» زنان دیگر نتوانستند خود را کنترل کنند و قبل از پنهان کردن واکنش خود، با صدای بلند خندیدند. کلی امیدوار بود تنها خودش بتواند بوی عرقش را احساس کند. درک اینکه همه از تماس چشمی با او خودداری میکردند دشوار نبود. دایانا با لحن محکمی گفت:
«میدونید داشتم با خودم میگفتم چرا همه تفریحات برای بچهها باشد؟ هنگام حضور فرزندانمان در رقص باید ابزاری برای کاهش استرس داشته باشیم». او برای تحسین پیشنهادش دستانش را به هم کوبید. سارا جیغ زد: «خدای من این بهترین فکره». دایانا گفت: «خیلی جالب میشه. مارن میتونه به من کمک کنه» و با دستانش دهانش را پوشاند و خنده زیرکانه ای زد. «ببخشید برایان اگر من برای این کار از مارن کمک بگیرم ایرادی ندارد؟»
برایان به تلفن خود نگاهی کرد و شانه هایش را بالا انداخت: «به نظر من مشکلی نداره» دایانا پرسید: «تو و SST مشکلی ندارید کلی؟» اگر دایانا میخواست زمان و پول خود را برای برنامه ریزی یکی از جشن های ناشناخته افراطی هدر میداد کلی چطور میتوانست جلوی او را بگیرد؟ علاوه بر این والدین به احتمال زیاد نمیتوانستند به عنوان همراه به اسنوکامینگ بروند.
مدیریت پس از بازگشت ایمیلی فرستاده است که میگوید والدین داوطلب نیازی نیست در رویدادهای مدرسه حضور داشته باشند؛ که در واقع مؤدبانه میگویند حضور آنها ممنوع است. در ظاهر همراهان آنقدر مشغول پچپچ کردن و عکس گرفتن از فرزندانشان بودند که بچهها بطور غیرقانونی در برابر آنها مشروبات الکلی میخوردند. کلی گفت: «دایانا تا آنجا که بر روی بودجه SST تنها برای خرید چند اسنک تکیه نکنی من مشکلی ندارم.
به هر حال فکر میکنم کار من اینجا تمام شده است». او بطور ناگهانی بلند شد و به جلسه پایان داد اما کار آماندا هنوز به پایان نرسیده بود و گفت: «بنابراین کلی فقط برای اطمینان میپرسم تو اولین بسته پشتیبانی را برای مارن و وینی میبری؟ فردا درسته؟ او بر روی تقویم موقتی که روی پشت دستورکار جلسه SST طراحی کرده بود، نوشت:«فقط برای اینکه آنها بدانند از حمایت کامل ما برخوردار هستند».
کلی در حال خروج از اتاق و رفتن به سمت پارکینگ برای نشان دادن اهمیت خود گفت: «بله آماندا من گفتم که میبرم.» او به محض اینکه به جایگاه امن خودرو رسید، پدهای عرق گیر لعنتی را درآورد. آنها کار خود را کرده بودند و لیاقت دریافت نشان پنج ستاره آمازون را داشتند؛ اما نفرت انگیزتر از پدهای عرق گیر مستعملی که اکنون به داشبورد چسبیده بودند فضای اتاق بود
- حجم فایل : 97 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 406 ص