فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب زن همسایه اثر شاری لاپنا pdf
آنه نگاهی به ساعت می اندازد، دیگر کاسه ی صبرش لبريز شده، من دارم می رم. قرار بود ساعت یک به بچه سر بزنم، به مارکو نگاه می کند و با صدایی قاطع اضافه می کند: «تو تا هر وقت دوست داری می تونی بمونی،» ماركو نگاه تندی به او می اندازد، چشمانش می درخشند، آنه سرگیجه دارد، اما مارکو انگار حالش خوب است. آیا قرار است درباره ی رفتن یا ماندن با هم مشاجره کنند؟ جلوی همسایه ها؟ واقعا؟ آنه دنبال کیفش می گردد، دستگاه مانیتور کودک را از برق می کشد، حس می کند که همه دارند به هیکل چاق او نگاه می کنند . بگذار نگاه کنند – حس می کند همه علیه او متحد شده اند و به او به چشم کسی نگاه می کنند که مهمانی شان را خراب کرده.
اشک ها شروع به سوزاندن چشم هایش می کنند، مقاومت می کند. نمی خواهد جلوی بقیه بزند زیر گریه، سينتيا و گراهام چیزی از افسردگی بعد از زایمان او نمی دانند. آنه و مارکو جز مادر آنه، به کس دیگری در این باره حرفی نزده اند، آنه این اواخر این موضوع را به مادرش گفته می داند که مادرش این موضوع را به کسی نمی گوید، حتی به پدرش، آنه نمی خواهد کسی از این قضیه باخبر شود، مارکو هم تا حالا با کسی در این مورد حرف نزده است. اما وانمود کردن به اینکه حالش خوب است، برایش خسته کننده شده.
وقتی برمی گردد، متوجه می شود که لحن مارکو آرام تر شده: «حق با توئه، دیر شده، باید بریم.» می شنود که مارکو پشت سرش لیوان را روی میز می گذارد. آنه با پشت دست موهایش را از جلوی چشمش کنار می زند، واقعا نیاز به کوتاه کردن موهایش دارد، با لبخندی مصنوعی می گوید: «دفعه ی بعد نوبت ماست که میزبان شما باشیم.» و بی صدا زیر لب اضافه می کند: «می تونید بیاید خونه ی ما، همون جایی که بچه مون با ما زندگی می کنه و امیدوارم تمام شب رو گریه کنه و مهمونی تون خراب بشه، حتما موقعی که داره دندون در میاره، دعوتتون می کنم.»
- حجم فایل : 41 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 265 ص