فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب سفر زمستانی اثر املی نوتومب pdf
من حتی یک کلمه از آنچه از دهان او بیرون میآمد نمیفهمیدم و نمیدانستم او به چه زبانی آنچه را حس میکند بروز میدهد. در ابتدا گمان میکردم استرول همزمان گفته های او را ترجمه میکند، اما او حرف مرا تکذیب کرد و به من اطمینان داد که تنها آنچه را نویسنده میگوید به کمک حروف الفبا یادداشت میکند. من هم قدرت شنوایی او را تحسین میکردم. میگفت: «عادته.»
«دلم میخواد امریکاییها تیم دونفره شما رو ببینن. اونا درک ما اروپاییها رو از خلق اثر ادبی مسخره میکنن و معتقدن وقتی صحبت از الهام و قریحه است ما مادی گراها به شکلی غیر منطقی مذهبی میشیم. واسه همینه که برعکس ما مدام تأکید میکنن نویسندگی باید آموزش داده بشه.» «نویسندگی آموزش داده نمیشه آموخته میشه. آلیه نُر هم ناگهان هنرش رو کشف نکرده. اون مدتها روی ابزار هنریش کار کرده بیشتر از نوشتن با خوندن»
دختر کندذهن زیاد مطالعه میکرد، اما افسوس، نه در حضور ما. او این موضوع را که ما بیش از آنچه او معمولاً از آن تغذیه میکرد برایش جالب هستیم، به هیچ وجه پنهان نمیکرد. حقیقت این بود که آلیهنر ما را تماشا نمیکرد، ما را میخواند. بانوی محبوبم مشغول آماده کردن لیست موادی بود که قرار بود برایشان بخرم. خیلی به ندرت، گاهی اوقات که فکر میکرد موارد نوشته شده زیاد هستند خودش نیز موقع خرید همراهیام میکرد.
این ساعتها مثل برق میگذشتند. سوپرمارکت تبدیل میشد به تالاری با فضایی عاشقانه که مردم حاضر در آن با ظرافتی مطبوع هنگامی که من مشغول بوسیدن معشوقهام بودم به هیچ وجه به ما نگاه نمی کردند. تا جایی که میتوانستم لحظاتی را که در بخش میوه و سبزیجات، چهره در چهرهی هم صحبت میکردیم کش میدادم، اما بالاخره آن لحظه فرا میرسید و استرولب حرفم را قطع میکرد و میگفت «آلیه نُر نگران میشه»
آن وقت ساکت میشدم. چیزهای زیادی برای گفتن بود اما با این حال خودم را خوشبخت میدانستم زیرا تحمل هر چیزی، بهتر از زندگی بدون آن زن بود. شبهایم به هر ترتیبی که کنار او میگذشت چنان بود که باز هم غیر ممکن بود هنگام ترک کردنش غمگین نباشم. حتا گرمای دلنشین مترو هم مرا تسکین نمیداد. ترجیح میدادم کنار استرولب یخ بزنم
- حجم فایل : 18 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 79 ص