فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب سهره ی طلایی اثر دونا تارت pdf
به لطف تبی که داشتم خواب های عجیب و غریب و بسیار جذّابی می دیدم، عرق ریزان دست و پا می زدم و نمی دانستم روز است یا شب. اما شبِ آخر که بدترین شب هم بود، خواب مادرم را دیدم؛ یک خواب کوتاه و مرموز که بیش تر به پیامی آسمانی شبیه بود. در مغازه ی هابی ـ یا دقیق تر بگویم در یک فضای وهم آلود که تقریباً شبیه مغازه ی او بود ـ ایستاده بودم که پشت سرم وارد شد و من او را در انعکاس آینه دیدم. با دیدنش از خوشحالی میخکوب شدم؛ خودش بود، دقیقاً به همان شکل، با همان کک ومک، داشت به من لبخند می زد، زیباتر ولی نه پیرتر، با همان موهای تیره و حالت عجیب دهانِ رو به بالایش.
حضورش خواب و خیال نبود، و وجودش تمام اتاق را فرا گرفته بود: فوق العاده باصلابت و بسیار سرزنده و قبراق. می دانستم نمی توانم سرم را برگردانم، با این که سخت مشتاقش بودم، می دانستم اگر برگردم و مستقیم به او نگاه کنم قوانین دنیای او و خودم را نقض کرده ام؛ به تنها شیوه ای که برایش ممکن بود نزد من آمده بود. بی آن که حرفی بزنیم، مدتی در آینه به هم زل زدیم. اما بعد که به نظر رسید می خواهد چیزی بگوید ـ با حالتی توام با شادی، مهر و خشم ـ لایه ای از بخار بین من و او را گرفت و من بیدار شدم.
اگر او زنده بود، زندگی من می توانست بهتر باشد. بچه بودم که از دنیا رفت؛ و هرچند هر اتفاقی که بعد از او برایم پیش آمد کاملاً تقصیر خودم است، امّا وقتی او را از دست دادم دیگر نتوانستم راهم را درست بیایم تا به جای بهتری برسم؛ به یک زندگی باثبات یا مطلوب.
- حجم فایل : 80 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 867 ص