فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب فکر نکن تنهایی اثر الیف شافاک pdf
زنی از دور داشت می آمد. قدم هایش تند بود. شانه هایش را صاف کرده بود. راه رفتنش حالت عجیبی داشت. درست داشت به طرف قهوه خانه می آمد. حسن ندانست چه اتفاقی در حال وقوع است. اما نمی توانست از آن مهمان اسرارانگیز چشم بردارد. چایی ها را روی میز گذاشت. با حوله ای روی شانه اش از قهوه خانه بیرون آمد. با دستش سایه بان درست کرد و دوباره به آن سایه نگاه کرد. آن وقت بود که فهمید چیزی در دست زن هست و پیراهنش خونی است. حسن یک قدم به جلو برداشت و هاج و واج ماند. صدایش در گلو خفه شد. فهمیده بود چیزی که زن مثل پاکتی در دست گرفته چیست…
برایت با کلمات پیچکها بافتهام. شبها که چشمهایت را میبندی، وقتی وسط آن لحظهی بیهمتای خواب و بیداری هستی، وقتی میان جنها تکوتنها میمانی، آنها را ببویی و به یاد بیاوری. برایت لباسی از حرفها بافتهام تا با افتخار بپوشی و هیچوقت سردت نشود. لباسی از مخمل ضخیم. با نخهایی طلایی. اولین حرف اسمت را رویش دوختم، بیصدا و صمیمانه، بیآن که کسی باخبر شود، درست مثل سوگندی که تنها خداوند آن را میشنود… ما خدایان کوچکی هستیم، یعنی روی کاغذ و میان کتاب ها. زندگی را رسم می کنیم، شخصیت ها را خلق می کنیم، خیال می کنیم کار ما همین است. طلبکار هستیم، آن هم خیلی. ته دلمان انتظار داریم از ما تقدیر و تمجید شود.
دوست داریم اطرافیان ما شیفته ما شوند؛ با اینکه می دانیم این، توقع بیهوده ای است. فکر می کنیم درست در مرکز هستی قرار گرفته ایم، برای همین چنین توقعی داریم و این انتظارمان هیچ پایانی ندارد. در قدم بعدی فکر می کنیم که مرحله بعدی را پشت سر بگذاریم. اما خبر نداریم خیال نامحدودی که به ما الهام می دهد، در آن واحد برای ما هم زهر محسوب می شود، هم پادزهر. قصه ها، قصه های دیگر را خلق می کنند. هیچ وقت نوشته هایمان نمی تواند قانع مان کند، برای همین همیشه به فکر نوشتن چیزهای دیگر هستیم.
- حجم فایل : 65 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 376 ص