دانلود کتاب لبخند مهتاب اثر ژولین آراندا pdf

فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.

دانلود کتاب لبخند مهتاب اثر ژولین آراندا pdf

سه هفته ی بعد آماده شدم که سوار کشتی ولکان تیمانفایا شوم و به سوی جزایر قناری بروم. وقتی استعفایم را به پییر ژنتُم دادم تعجب نکرد، فقط شانه هایش را بالا انداخت و برایم آرزوی موفقیت کرد. با این حال، قبل از اینکه بیرون بروم گفت درِ آنجا همیشه به روی من باز است و اگر نظرم عوض شد میتوانم برگردم. و اما ماتیلد؛ اول که به او گفتم از ایده اینکه یک کاپیتان عالی رتبه میخواهد مرا در کشتی اش استخدام کند، خوشحال و سرافراز شد.

ولی وقتی متوجه شد مجبورم چندین ماهِ سال را در دریا سپری کنم شور و شوقش کم شد. گویی نمی دانست غیبت یکی از ویژگی های اصلی ملوانی است. تا زمانی که یک رویا فقط رویاست انسان نمی تواند چیزی را که آن رویا از او می گیرد به درستی درک کند. باوجود این، شغل جدیدم چند مزیت ثابت برایم داشت. برای هر یک ماهی که در دریا سپری میکردم، شرکت دو هفته مرخصی به من میداد که در این مدت میتوانستم هر چقدر دلم میخواهد با همسرم وقت بگذرانم و حداقل حقوق ملوانی دو برابر حقوق کارگری در اسکله بود.

من و ماتیلد با پس اندازی که داشتیم خانه ای خریدیم که فاصله زیادی با محله سابقمان نداشت و از آنجایی که تازه در این شهر جدید و محله ای که دوستش داشتیم ساکن شده بودیم، دلمان می خواست روابطمان را بیشتر کنیم بنابراین قبل از اینکه عازم کشتی شوم، به مناسبت ملوان شدنم مهمانی ای برگزار کردیم. همه همسایه هایمان آمدند و شغل جدیدم را تبریک گفتند؛ شغلی که همه مردها آرزویش را داشتند، ولی جرئتش را نه.

بی شک دلیل این ناهماهنگی، خواسته قوی زنها برای نگه داشتن شوهرانشان نزدیک خود بود. روز رفتنم بود، جهش بزرگم به دنیای مردانه دستخوش امواج اقیانوس شده بود. در آن صبحِ ماهِ مارس وقتی من و ماتیلد بیدار شدیم هر دو بی حوصله بودیم و از فکر اینکه قرار است یک ماه یکدیگر را نبینیم بی قرار شده بودیم.

اگر در نبودم اتفاقی برای ماتیلد می افتاد، هرگز خود را نمی بخشیدم. برای چند دقیقه طولانی دلم خواست از این کار منصرف شوم و کنار زنم به خواب بروم؛ گرم و راحت زیر لحاف. ماتیلد عشق زندگی من بود. دختری که باعث شده بود قلبم از اولین لحظه ای که نگاهمان با هم تلاقی کرد، تندتر بتپد. روی لبه تخت نشسته بودم و سرم را بین دستانم گرفته بودم. در دل گفتم باید چه کار کنم؟