فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب مرلین مونرو غمگین نیست اثر محمدامین چیت گران pdf
1400 سال بعد از خسرو انوشیروان، آقا حسن تصمیم گرفته دست دخترهایش، خانباجی و یونس را بگیرد و به نوش آباد ببرد. تصمیم گرفته از خستگی هایش از زندگی بی سروتهی که خودش و خانوادهاش در تهران بیدر و پیکر دارند فرار کند و برگردد به نوش آبادِ کوچکی که برایش قرارگاهی پر از آرامش بوده است. حداقل این چیزی بود که خودش فکر می کرد. آقا حسن دستش را روی زنگ میگذارد. بی توجه به سارا که در را برایش باز میکند و میگوید «سلام چه شده؟»
وارد حیاط میشود، کنار حوض میایستد. سارا همان جلوی در خشکش زده و ساغر از پشت شیشه اتاق یونس به حیاط نگاه میکند. خانباجی همان طور که ساطور سبزی خردکنی اش در دستش است به حیاط میآید تا ببیند چه کسی زنگ میزده است. یونس از بالای پشت بام روی لبه سنگی خم میشود و به حیاط نگاه میکند. آقا حسن همان طور که وسط حیاط ایستاده صدایش را بلند میکند: «جمع کنید، جمع کنید، میرویم نوش آباد. اینجا دیگر جای زندگی نیست!»
(ص130 مرلین مونرو غمگین نیست) چند ثانیهای طول میکشد تا خانباجی و بچهها حرفهای آقا حسن را در مغزشان حلاجی کنند. همان چند ثانیهای که من روی سلولهای خاکستری مغزشان قدم میزنم، سیگار دود میکنم و فکرهایی را که میخواهم در صف افکارشان جلو میاندازم تا زودتر به چشم بیایند. در مغز یونس میتوانم فکر این را بیندازم که جانش را بردارد و شبانه با آقا حسن و خانباجی و دخترها برود نوش آباد و مطمئن باشد دست هیچ احدی بهش نمیرسد.
یا که یادش بیاورم پریسایی هست که به هر راه و روشی باید جان او را هم نجات بدهد و با هم از شر هرکس که برایشان تکلیف معین میکند خلاص شوند؛ اما آن فکری که دستش را گرفتم و بردم اول صف افکار یونس نشاندم عمل به وظیفهای بود که حزب به او محول کرده بود. این یعنی فدا کردن خودش، پریسا، زندگی یا همه آن رؤیاهایی که ذهن شما با شنیدن اولین کلمات درباره رابطه آنها برای خودش ساخته است.
ذهن شما با شنیدن کلمه عشق و رابطه ناخودآگاه دست دختر و پسر را میگیرد و هردوشان را زیر سقفی پناه میدهد تا به هر شکلی هست با هم یک عمر زندگی کنند چون ناخودآگاه شما به سمت وصال تمایل دارد. اما مگر زندگی واقعی شبیه ذهن شماست؟ در صف افکار ساغر از کنار دلتنگی و نگرانی برای سحر و از کنار درس و مدرسهاش خیال چند وقت زندگی بیدغدغه را برمیدارم و در سرش میاندازم. ساغر خودش نمیتواند اولویتها را تشخیص دهد.
- حجم فایل : 75 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 281 ص