فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب و کسی نماند جز ما اثر کالین هوور pdf
«وقتی خوشحالی خیلی زیبا میشی.» وای! امروز! عالیه! داریم از پله ها می ریم بالا سمت آپارتمان من که رایل کمر منو میگیره و منو می چسبونه به دیوار. شروع می کنه به بوسیدن من، همون جا وسط راهرو زیرلب می گم: «بی تابم» میخنده و با هر دو دستش منو میگیره. «نوچ. این لباس یه سره س. باید این رو به عنوان لباس کارت بپوشی.» دوباره منو بوس میکنه و این کارو ادامه میده تا یه نفر از کنارمون رد میشه، از پله ها میره پایین. وقتی از بین ما می گذره، زیرلب میگه: «چه په سره های قشنگی، برو اینز برد؟» رایل سرشو تکون میده. بدون این که بهش نگاه کنه، جواب میده: «سه هیچ.»
اون میگه: «خوبه.» وقتی میره، از رایل فاصله می گیرم. «قضیه ی این یه سره چیه؟ همه ی مردای بوستون اینو میدونن؟» رایل میخنده و میگه: «شراب رایگان. لیلی، موضوع شراب رایگانه.» منو از پله ها می کشونه بالا و تا وارد خونه میشیم، لوسی پشت میز آشپزخونه ایستاده و جعبه ی وسایلش رو با نوار چسب میبنده. یه جعبه ی دیگه هم هست که هنوز درش رو با چسب نبسته و قسم میخورم کاسه ای ازش بیرون زده که از یکی از شعبه های فروشگاه هم گودزه خریده بودم. گفت تا هفته ی بعد همه ی وسایلش رو می بره؛ ولی حسم میگه خیلی راحت بعضی از وسایل منم میبره. سر تا پای رایل رو برانداز می کنه، میگه: «شما؟»
رایل کینکید. دوست پسر لیلی هستم.» دوست پسر لیلی. شنیدی؟ دوست پسر. اولین باره که اینو تأیید می کنه و با اطمینان کامل این حرف رو می گه. میرم تو آشپزخونه. یه بطری شراب و دو گیلاس برمیدارم. «دوست پسر من، آره؟» وقتی دارم شراب رو میریزم، رایل می آد پشت سرم و دستاشو دور کمرم حلقه می کنه. «اوهوم. دوست پسر شما.»
- حجم فایل : 66 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 288 ص