فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب پرونده هری کبر اثر ژوئل دیکر pdf
امی پرت یک ماه مانده به آغاز جشن رقص باله، فروش بلیت های آن را آغاز کرده بود. در شهر می گشت، به خانه ها می رفت و از مردم می خواست بلیت تهیه کنند. هیچ کس هم جرئت نمی کرد نخرد؛ چون می ترسید صندلی خوبی در جشن نصیبش نشود. برخی باور داشتند که امی خودش پول ها را به جیب می زند؛ ولی کسی جرئت نمی کرد آزادانه از او انتقاد کند. همه می خواستند رابطه خوبی با او داشته باشند؛ زیرا سال پیش، برای زنی که با او دعوایش شده بود جایی مشخص نکرده بود و آن زن بیچاره مجبور شده بود هنگام صرف شام، میان سالن، ایستاده خوراک بخورد. هری ابتدا تصمیم گرفته بود که هرگز به جشن نرود.
با وجود اینکه چند هفته ای می شد که بلیت خریده بود، بدون نولا دلش نمی آمد که برود. نولا هنوز هم در درمانگاه بستری بود، هری هم ناراحت بود و می خواست تنها باشد. اما یک روز صبح، امی آمده بود خانه او. چند روزی می شد که کسی هری را در شهر ندیده بود، حتی برای نوشتن هم به رستوران نرفته بود. امی می خواست مطمئن باشد که مشکلی پیش نیامده است، هری هرطوری که بود باید به جشن می رفت، چون گل سرسبد مجلس بود. اگر کتاب هری فروش می کرد، وضعیت اورورا از این رو به آن رو می شد. «خب هری، حتما به جشن میاید دیگه، نه؟» آن قدر پافشاری کرد تا هری مجبور شد بپذیرد، چون هرگز نه گفتن را بلد نبود. امی حتی توانست به او یک بلیت پنجاه دلاری بخت آزمایی هم بفروشد.
چند ساعت بعد هری به درمانگاه رفت تا نولا را ملاقات کند. روز پیش از یک مغازه در مونبری شماری صفحه اپرا خریده بود. البته با احتیاط زیادی خرید کرده بود؛ چون کم کم پولش داشت ته می کشید. حتی جرئت نمی کرد نگاهی به باقیمانده حساب بانکی اش بیندازد؛ چون خیلی خوب می دانست که تقریبا چیزی در آن باقی نمانده است؛ حتی می ترسید نتواند اجاره بهای گوس کو را تا پایان تابستان بپردازد. به درمانگاه که رسیده بود، با نولا به باغ رفتند تا بین درختان قدم بزنند. نولا هری را در آغوش گرفته بود. «هری، می خوام از اینجا برم…» «پزشک ها می گویند تا چند روزه دیگه میتونی بری.» «نه متوجه نشدی، می خوام از اورورا برم، دیگه نمیخوام اینجا بمانم، اینجا هیچ وقت نمیتونم واقعا خوشبختی را حس کنم.»
- حجم فایل : 74 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 434 ص