فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب کتابفروشی کوچک بروکن ویل اثر کاتارینا بیوالد pdf
کشیش بروکن ویل نباید کارهای مهم تری از کندن علف داشته باشه؟ این کار در شأن شما نیست… ویلیام آه کشید (گرچه آهسته، برای خودش) و از کنار باغچه گلها بلند شد. گفت: «بله. درسته.» کارولین سر تکان داد. «چه کمکی از دست من ساخته است، کارولین؟» البته شکی نداشت که کارولین کسی بود که قصد داشت به او کمک کند؛ آن هم در مورد کاری که هنوز روحش هم خبر نداشت چه می توانست باشد. اما کارولین او را با گفتن این حرف به حیرت انداخت: «من یه سوال دارم که ذهنم رو به خودش مشغول کرده….»
صدایش رفته رفته خاموش شد، انگار انتظار داشت او چیزی بگوید. ویلیام منتظر ماند. به نظر رسید کارولین داشت تلاش می کرد کلمات مناسب را پیدا کند، چون تقریبا حدود یک دقیقه کامل ساکت آنجا ایستاده بود، بعد با سردرگمی ادامه داد: «اگه شما بشنوید که… مسئله ای که قاعدتا بایستی اشتباه باشه، اما شما خودتون اون رو تجربه نکردین، ولی از یه منبع موثق شنیدین که اشتباهه و همه شواهد هم حاکی از اشتباه بودنش باشه، آیا درسته که بدون اینکه خودتون اون رو بررسی کنید در موردش قضاوت کنین و رأی به اشتباه بودنش بدین؟»
ویلیام اصلا متوجه منظورش نشد، اما اذعان کرد که به نظر او، البته به نظر شخصی اش، هر چقدر هم برای قضاوت چیزی که خودت همه حقایق را درباره اش نمیدانی احتیاط کنی باز هم کافی نیست؛ حالا هر جور قضاوتی کارولین غرید. قضاوت نکردن چیزی خودش یک جور قضاوت بود، هیچ کاری نکردن خودش یک کار بود. اما کشیش جوابش را داده بود و پیش خودش اعتراف کرد که ممکن بود حقیقتا حق با کشیش باشد. كل ماجرا ناخوشایند بود، آهی کشید و گفت: «خیلی ممنونم.» ویلیام جاخورد. تته پته کنان گفت: «خواهش می کنم.»
اینکه کارولين نظرش را پرسیده و بعد هم تشکر کرده بود مضطربش کرد. کارولین با قدمهای محکم برگشت کتاب فروشی وقتی از خالی بودن کتاب فروشی مطمئن شد گفت: «خب، یکی بهم بده.» یه چی؟» یکی از اون کتابها رو.» نتوانست بگوید کتابهای ناجور، با حالتی موقرانه گفت: «من زن منصفی هستم، همون طور که اشاره کردی، قضاوت کورکورانه چیزها اشتباهه. یا در این مورد، قضاوت یه کتاب نخونده. پس یکی بهم بده.» و با لحن تهدیدآمیزی اضافه کرد: «بعد نظرم رو بهت میگم.»
- حجم فایل : 86 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 386 ص