فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب کسی که می شناسیم اثر شاری لاپنا pdf
گلندا در کافه بين منتظر اليوياست. او دیر کرده است. نگاهی به ساعتش انداخت و نمی دانست این بار چه چیزی را می خواهد به او بگوید. بالاخره خسته و آشفته رسید. گلندا مخصوص میزی انتخاب کرده که دیگران کمتر صدایشان را بشنوند. اليويا نشست. گلندا پرسید: «چی شده؟» اليويا مضطرب گفت: «به من قول بده هر حرفی که اینجا میشنوی به هیچ کس چیزی نمی گی، حتی به کیت.» گلندا کمی صاف نشست: «البته. قول میدم. خیلی از حرف هایی که بهم زدی رو به کیت نگفتم. چی شده؟» اليويا صدایش را پایین آورد و گفت: «یکی هریس فکر می کنه پل با آماندا رابطه داشته.» گلندا شوکه شد. با ناباوری به الیویا نگاه کرد و گفت: «چرا همچین فکری باید بکنه؟»
اليويا همه حرف هایی را که یکی به او گفته بود برایش تعریف کرد. گلندا گفت: «پل به تو خیانت نمی کنه. به این راحتی همچین چیزی رو باور نمی کنم.» الیویا گفت: «من هم همین طور. اما چرا پل این مسائل رو از من قایم کرده؟ چرا نگفته که با آماندا حرف زده؟ چرا نگفته که دیده لاری با آماندا رابطه داره؟ چرا نگفته پلیس ازش بازجویی کرده؟» گلندا متوجه شد که صدای الیویا عصبی شده است. گفت: «نمیدونم.» تا الان فکر می کردم به زندگی مشترک شسته و رفته داریم. با همدیگه روراست هستیم. باورم نمیشه این موضوعات رو از من پنهون نگه داشته؟» گلندا گفت:
«اگه پل به پلیس گفته که لاری با آماندا رابطه داشته و فقط می خواسته بهش هشدار بده من باورش می کنم. به لاری بیشتر می خوره به یکی خیانت کنه تا اینکه پل به تو خیانت بکنه، درسته؟» اليويا سرش را تکان داد. خوشحال است که این حرف را از کسی دیگر هم شنید: «راستش نباید این رو بهت بگم اما…» «چی؟» «یکی خودش اعتراف کرد که قبل از گم شدن آماندا با رابرت رابطه برقرار کرده.» این بار گلندا واقعا شوکه شد. اصلا انتظار چنین چیزی را نداشت: «خب؛ خب. بفرما. پس قشنگ معلومه که اون زندگی زناشویی مشکل داره.» به میز تکیه داد و گفت: «الیویا گوش کن.
- حجم فایل : 47 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 217 ص