پیش نمایش
دانلود کتاب موتورهای مرگبار (رویدادنگاری شهر گرسنه 1) اثر فیلیپ ریو pdf
معمولاً کسی دستیارهای درجهسوم را به مهمانی دعوت نمیکرد؛ بهخصوص اگر آن شخص مثل کلیتی، خوشگل و محبوب همه باشد. برای همین اول به نظر تام رسید دختر با او شوخی میکند. اما نظر ملیفنت به وضوح این نبود؛ چون کلیتی را کنار کشید و گفت: «امثال نتزورثی به درد اونجا نمیخورن.» دختر پرسید: «چرا که نه؟»
ملیفنت با هافهافی گفت: «خب، میدونی، این یارو که تهش درجهسهست؛ عملهطوره. هیچوقت نشان صنف نمیگیره. تهش میشه دستیار یکی از موزهدارها. نه، نتزورثی؟» صورت چهارگوشش به قرمزی صورت آقای پامروی میشد. با نیشخندی به سمت تام برگشت و ادامه داد: «جداً حیف شد که بابات برات پول کافی نذاشته تا شاگردی درست و حسابی کنی.» تام خشمگین فریاد کشید: «به تو یکی مربوط نیست!» شور و نشاط شکار از سرش پریده و دوباره به حال قبل برگشته بود، نگران اینکه وقتی پامروی بو ببرد جیم شده، چه آشی برای او خواهد پخت. اصلاً دل و دماغ متلکهای ملیفنت را نداشت.
«بالاخره از آدمهایی که توی زاغههای طبقهی پایین میلولن بیشتر از این نمیشه انتظار داشت.» با پوزخندی به سمت کلیتی پاتز برگشت و گفت: «ننه بابای نتزورثی اون پایین توی چهار مینشستن، خب، بعد وقتی کجی بزرگ پیش اومد، هر دو زیرش موندن و مثل یه جفت کلوچهی تمشک صاف شدن؛ شتلق!»
تام خیال نداشت او را بزند. یکمرتبه پیش آمد. خون جلوی چشمش را گرفت و قبل از اینکه خودش هم بفهمد چه شده، دستش را گره کرد و مشتی پراند. ملیفنت نالید: «آی!» و به قدری دستپاچه شد که از عقب افتاد. یکی شیشکی بست و کلیتی هم خندهاش را خورد. تام خیره به مشتهای لرزانش مات ایستاده و مانده بود چهکار کرده است.
- حجم فایل : 56 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 287 ص